انشای دانش آموزی محیط مدرسه
انشا با موضوع محیط مدرسه به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا محیط مدرسه
در انتهای کوچه باغ، که پر از درختان سرسبز بود، مدرسهای کهنسال وجود داشت. زمانی که یکی از دوستانم به سن مدرسه رسید و به آنجا رفت، من روزها را به کمک مادر میشمردم تا بالاخره ۶ ساله شدم. تصویر اولین ورود من به محیط مدرسه مانند تماشای یک تابلوی نقاشی است که هیچگاه از ذهنم محو نمیشود.
پیرمردی که برف روی موهایش خانه کرده بود بر روی یک صندلی آهنی قدیمی نشسته بود. دانشآموزان کنار والدین خود ایستاده بودند و انتظار میکشیدند تا مدیر، زنگ را به صدا درآورد. مدرسه غرق در رنگهای مختلف بود. گویی رنگینکمان از رنگهای خود به دیوارهای مدرسه قرض داده بود، به گونهای که هرکدام به یک رنگ بودند.
زمین ورزش دارای یک حصار توری بود. توپهای والیبال، بستکتبال و فوتبال پس از ۳ ماه تعطیلات تابستانی، خود را آماده کرده بودند و درون سبدهایی شبیه به هم، در زمین ورزش قرار داشتند. پلهها را که بالا میرفتم نوارهایی که مانند خورشید درخشان و از سقف آویزان بودند، به چشمم خوردند. پلهها شبیه به الماسهایی براق بودند و بخاطر تمیزی میدرخشیدند؛ با خود حس میکردم که من اولین کسی هستم که از آن پلهها بالا میرود. به کلاس که رسیدم به سراغ پنجره رفتم. از آنجا تمامی حیاط مدرسه دیده میشد. محیط مدرسه از آن بالا واضحتر بود. صدای شادی و شور در تمامی نقاط مدرسه پیچیده بود.
زنگ تفریح که به صدا درآمد نوبت به انجام وظیفه خوراکیها رسید. نردهها نقش نگهبانان پلهها را برعهده داشتند تا مبادا دانشآموزی هنگام بالا یا پایین رفتن از پلهها آسیب ببیند. مسئولین مدرسه لبخند برلب داشتند و با مهربانی دانشآموزان را به سمت حیاط بدرقه میکردند. محیط مدرسه از صفا و صمیمیت پرشده بود. کسانی که تا ساعاتی پیش یکدیگر را نمیشناختند اکنون یکدیگر را دوست صدا میکردند. مدرسه کهنسال بدون آن که خودش بداند، با محیط زیبا و دلنشین خود به فضایی پر از شادی تبدیل شده بود تا کودکان ساعات خوشی را در آن بگذراندند.
انشا درباره اولین روز مدرسهانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی