انشا دانش آموزی تابلو نقاشی
انشا با موضوع تابلو نقاشی به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا یک تابلو نقاشی
به نظر میرسید که تابلو نقاشی جذابیتی نداشته باشد. هنگام ورود، صرفا نقاشیهایی که با ظرافت کشیده شده بودند به چشم میخوردند. خبری از شگفتی و جاذبه نبود. گالری از افراد مشهور و عادی پر شده بود. هر کدام مجذوب یک تابلو بودند و با یکدیگر گفت و گو میکردند. همهچیز ساده بود. سالنی بزرگ و نقاشیهایی که تعداد بیشماری نداشتند. فضا حوصله سر بر و دوست نداشتنی بود. قدم زدم تا به انتهای گالری بروم. فردی که لباسهای عجیب و رنگارنگ به تن داشت بقیه را صدا زد تا نزد او بروند. گویا مطلب مهمی برای ارائه داشت؛ اما برای کسانی که به نقاشی علاقه داشتند.
با خلوت شدن سالن میتوانستم بهتر به طرحها خیره شوم. هیچکدام مفهوم ویژهای نداشتند و صرفا مهارت نقاش در به دست گرفتن قلمو را به نمایش گذاشته بودند. غرق در افکار پراکندهام بودم که با یک در کوچک روبهرو شدم. در ابتدا خیال کردم که او یک نقاشی دیواری است. نزدیک شدم و دستگیره را کشیدم تا در باز شد. این در راه ورودی به یک انباری قدیمی بود. خبری از سحر و جادو در پشت آن نبود. گرد و غباری صد ساله بر روی هر تابلو نشسته بود. ردپایی محو بر روی زمین دیده میشد. مسیر را دنبال کردم. آخرین رد پا نزدیک یک تابلو قرار داشت. خاک عظیمی روی آن را پوشانده بود و طرح اصلی دیده نمیشد. گویا دستی تلاش کرده تا خاک را کنار بزند اما در نیمههای تابلو پشیمان شده است.
گرد و غبار تابلو نقاشی را پاک کردم. طرحی عمیق از یک تالار آینه! نقاشی زیبا و زندهای بود. نمیشد تصور کرد که او صرفا یک نقاشی است. آینهها میدرخشیدند. هرچه بیشتر به آن خیره میشدم وسعت آن بیشتر میشد. تابلو نقاشی را در دست گرفتم تا آن را واضحتر ببینم. صدای سرفه مرد نگهبان مرا به دنیای واقعی بازگرداند. تابلو را صاحب گالری نشان دادم و او گفت که آن یک تابلو قدیمی است و میتوانم به عنوان یادگاری به خانه ببرمش. روزهاست که غرق در طرح تالار آینه نقاشی هستم و گمان میکنم که روزی درون آن غرق خواهم شد.
انشا شغل آینده ؛ نقاشانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی