انشا دانش آموزی از زبان ظروف داخل کابینت
انشای دانش آموزی از زبان ظروف داخل کابینت به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
انشا ادبی از زبان ظروف داخل کابینت
قرار بود اعضای خانواده به مسافرت بروند. هر یک از ظروف داخل کابینت خود را عضو برتر میدانست و معتقد بود که او به تعطیلات خواهد رفت. هرکدام از وظایف و مسئولیتهای خود میگفتند و جنگ کابینتی رخ داده بود. بشقاب میگفت: مطمئنم که مرا به عنوان رهبر ظرفها به همراه خود میبرند. اگر بشقاب نداشته باشند که نمیتوانند غذا بخورند. قابلمه که در انتهای کابینت بود فریاد زد: عذرخواهی میکنم جناب بشقاب، اما لطفا به ما بگویید که اگر نیاز به غذا خوردن باشد، مگر نباید پیش از آن، غذا را در ظرفی بپزند و آماده کنند؟ بنابراین من به عنوان قابلمه حتما به همراه خانواده به سفر خواهم رفت. کفگیر به نمایندگی از قاشق و چنگال برخاست و گفت: من با قابلمه موافقم. البته باید در نظر داشت که من نیز دست راست او هستم و برای پختن غذا ضروریم.
هر کدام از ظرفها چیزی میگفتند و درون کابینت غوغا شده بود. فلاسک که گرم و سردی چشیده بود و از همه ظروف قدیمیتر و باتجربهتر بود با لحنی تند گفت: بس کنید! چرا با یکدیگر دعوا میکنید، وقتی هیچکدام نمیدانید که همه باهم برابر هستید. اگر بشقاب باشد به قاشق و چنگال نیز نیاز است. همه ما به یکدیگر وابسته هستیم و وظیفهمان این است که در کنار هم به اعضای خانواده خدمت کنیم. اینگونه نیست که هر کدام به تنهایی بتوانیم قدرتنمایی کنیم. ما، مانند یکپازل هستیم که اگر یک تکهاش نباشد، تصویر ناقص میماند.
هیچکدام از ما رئیس دیگران نیست. مطمئنم که برای رفتن به سفر، به همه ما احتیاج پیدا میکنند. بنابرابن دعوا را کنار بگذارید و خودتان را برای سفر آماده کنید. پس از گفتوگوهای فلاسک، آرامش در کابینت برقرار شد. اعضای خانواده که برای خرید به بیرون رفته بودند، بازگشتند. آنها سرویس کاملی از ظروف سفری برای خود خریده بودند و تنها فلاسک را از داخل کابینت برداشتند. ظروف با تعجب به یکدیگر نگاه کردند و از این که بار دیگر نتوانسته بودند به سفر بروند، خود را سرزنش میکرند.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزیانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی