خانه » مهارت نوشتاری » انشا در مورد صرفه جویی در مصرف گاز

انشا در مورد صرفه جویی در مصرف گاز

انشا دانش آموزی درباره چگونه در مصرف گاز صرفه جویی کنیم

انشا در مورد صرفه جویی در مصرف گاز

انشا با موضوع صرفه جویی در مصرف گاز به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا صرفه جویی در مصرف گاز

دیروز که از مدرسه به خانه بر می‌گشتم، سوال معلم را در ذهن خود مرور کردم. چرا باید در مصرف گاز صرفه‌جویی کنیم؟ این سوال بارها در ذهنم تکرار می‌شد و من نمی‌دانستم که پاسخ آن چیست. به این فکر  افتادم که منتظر مادر و پدر بمانم تا وقتی از سرکار به خانه آمدند، سوالم را از آن‌ها بپرسم. همان‌طور که در افکار خود غرق شده بودم، ناگهان یاد کتابی افتادم که پدربزرگ چند سال پیش به من هدیه داده بود. آن زمان سواد خواندن نداشتم؛ بنابراین در کتابخانه‌ام مانده بود.

موضوع کتاب درباره گاز در شهرهای مختلف ایران بود. جلد زیبایی داشت. کتاب را ورق زدم. از صفحه نویسندگان آن گذشتم. همانطور که متن‌ها را آرام زمزمه می‌کردم، چشمم به تصویر صفحه روبه‌رو افتاد . نیرویی عجیب من را به داخل عکس فرو برد. جیغی بلند کشیدم و پس از چند ثانیه کوتاه من در جایی بودم که نمی‌دانستم کجاست. ترسان و لرزان خودم را به نزدیکی یک خانه رساندم. هوا بسیار سرد بود.

من با لباس‌های نازکی که در تن داشتم، تا مرز یخ‌زدگی پیش رفتم. در زدم. خانمی خوش‌رو در را به رویم باز کرد. وارد خانه شدم. پتویی ضخیم برای من آوردند. آن را به دور خود پیچیدم و از آن خانم پرسیدم این‌جا کجاست. او برای من تعریف کرد که این جا یک شهر دور افتاده در ایران است. امکانات در این منطقه بسیار کم است. او گفت که در شهر گاز ندارند و استفاده از وسایل گرمایشی برقی نیز هزینه‌های بسیار زیادی دارد. آن‌ها از چراغ نفتی استفاده می‌کردند که آن هم قادر نبود کل خانه را گرم کند.

فرزندان خانواده لباس‌هایی پشمی به تن داشتند و نزدیک یکدیگر نشسته بودند تا گرم بمانند. این خانواده قادر نبودند تا از گاز طبیعی برای پخت و پز استفاده کنند. منبعی که آن‌ها برای این کار از آن استفاده می‌کردند، کپسول گاز بود. در هنگام استفاده از کپسول نیز باید صرفه‌جویی می‌کردند تا زود تمام نشود.

خانم خانه از مصرف بیش از اندازه مردم شهرهای بزرگ بسیار ناراحت و غمگین بود. او می‌گفت اگر آن‌ها نیز صرفه‌جویی را یاد بگیرند، ما می‌توانیم از گاز طبیعی استفاده کنیم، زندگی بهتری داشته باشیم و در زمستان یخ نزنیم.

چشمانم را باز کردم و متوجه شدم که روی کتاب خوابم برده است. اتفاقات عجیبی که رخ داده بود را در ذهنم مرور کردم. نمی‌دانستم رویا بودند یا یک اتفاق جادویی؛ اما حالا می‌دانستم که چرا باید در مصرف گاز صرفه‌جویی کرد.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی 

انشا درمورد چگونه در مصرف گاز صرفه جویی کنیم

دیروز که از مدرسه به خانه بر می‌گشتم، سوال معلم را در ذهن خود مرور کردم. چرا باید در مصرف گاز صرفه‌جویی کنیم؟ این سوال بارها در ذهنم تکرار می‌شد و من نمی‌دانستم که پاسخ آن چیست. به این فکر افتادم که منتظر مادر و پدر بمانم تا وقتی از سرکار به خانه آمدند، سوالم را از آن‌ها بپرسم. همان‌طور که در افکار خود غرق شده بودم، ناگهان یاد کتابی افتادم که پدربزرگ چند سال پیش به من هدیه داده بود. آن زمان سواد خواندن نداشتم؛ بنابراین در کتابخانه‌ام مانده بود. موضوع کتاب درباره گاز در شهرهای مختلف ایران بود. جلد زیبایی داشت. کتاب را ورق زدم. از صفحه نویسندگان آن گذشتم.

همانطور که متن‌ها را آرام زمزمه می‌کردم، چشمم به تصویر صفحه روبه‌رو افتاد. نیرویی عجیب من را به داخل عکس فرو برد. جیغی بلند کشیدم و پس از چند ثانیه کوتاه من در جایی بودم که نمی‌دانستم کجاست. ترسان و لرزان خودم را به نزدیکی یک خانه رساندم. هوا بسیار سرد بود. من با لباس‌های نازکی که در تن داشتم، تا مرز یخ‌زدگی پیش رفتم. در زدم. خانمی خوش‌رو در را به رویم باز کرد. وارد خانه شدم. پتویی ضخیم برای من آوردند. آن را به دور خود پیچیدم و از آن خانم پرسیدم این‌جا کجاست. او برای من تعریف کرد که این جا یک شهر دور افتاده در ایران است. امکانات در این منطقه بسیار کم است. او گفت که در شهر گاز ندارند و استفاده از وسایل گرمایشی برقی نیز هزینه‌های بسیار زیادی دارد. آن‌ها از چراغ نفتی استفاده می‌کردند که آن هم قادر نبود کل خانه را گرم کند. فرزندان خانواده لباس‌هایی پشمی به تن داشتند و نزدیک یکدیگر نشسته بودند تا گرم بمانند. این خانواده قادر نبودند تا از گاز طبیعی برای پخت و پز استفاده کنند. منبعی که آن‌ها برای این کار از آن استفاده می‌کردند، کپسول گاز بود. در هنگام استفاده از کپسول نیز باید صرفه‌جویی می‌کردند تا زود تمام نشود. خانم خانه از مصرف بیش از اندازه مردم شهرهای بزرگ بسیار ناراحت و غمگین بود. او می‌گفت اگر آن‌ها نیز صرفه‌جویی را یاد بگیرند، ما می‌توانیم از گاز طبیعی استفاده کنیم، زندگی بهتری داشته باشیم و در زمستان یخ نزنیم.

چشمانم را باز کردم و متوجه شدم که روی کتاب خوابم برده است. اتفاقات عجیبی که رخ داده بود را در ذهنم مرور کردم. نمی‌دانستم رویا بودند یا یک اتفاق جادویی؛ اما حالا می‌دانستم که چرا باید در مصرف گاز صرفه‌جویی کرد.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی 

موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزی
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *