خانه » مهارت نوشتاری » انشا از زبان قایق

انشا از زبان قایق

انشا دانش آموزی از زبان قایق ⛵

انشا از زبان قایق

انشا ذهنی از زبان قایق به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا از زبان قایق ⛵

من تامی هستم. ایتالیا کشوری است که من در سواحل مدیترانه‌ای آن زندگی می‌کنم. روزهایی که نجاران و استادکاران روی ساخت من کار می‌کردند، قایق‌های کهن سال بسیاری را می‌دیدم. صاحبان آن قایق‌ها بعد از مدت‌ها استفاده، آنها را برای تخریب به آن منطقه می‌آوردند و این فرصتی بود که ما قایق‌های تازه‌کار بتوانیم از زندگی قایق‌های پیرتر درس بگیریم. همیشه وقتی قایق جدیدی برای تخریب تحویل داده می‌شد، دلم از بی‌وفایی انسان‌ها می‌گرفت. روزی که جورج برای خرید من به کارگاه صاحبم رفت، غم زیادی روی قلبم سنگینی کرد.  با فکر این که من هم قرار است بعد از مدتی فرسوده شوم و مثل قایق‌های دیگر دور انداخته شوم، بسیار غمگینم می‌شدم.

در یکی از روزها که جورج با چند قوطی رنگ کنار من نشست، خیلی از رفتار او تعجب کردم. جورج شروع به رنگ آمیزی بدنه من کرد. روز بعد، مثل هر روز عکس خودم را در آب دریا دیدم، اما خودم را نشناختم، چرا که جورج در هر سمت من نقاشی ماهی‌ها را کشیده بود. این کار جورج من را سر ذوق آورد. هیجان زیادی در آن لحظه تجربه کردم. از همان لحظه احساس کردم جورج با بقیه انسان‌ها فرق می‌کند و همین باعث شد تا به او علاقمند شوم. همیشه وقتی من را به آب می‌انداخت استرس را در نگاهش می‌دیدم. خیلی نگران بود که مبادا بدنه من آسیب ببیند.

جبران خوبی‌های جورج خیلی ذهن من را مشغول کرده بود، تا روزی که یکی از دوستانش از جورج درخواست کرد به جای او به گردشگران خدمت رسانی کند. وقتی پاروزنان به نزدیکی گردشگران رسیدیم و در صف قایق‌های توریستی قرار گرفتیم، ناگهان یک گردشگر هندی فریاد کشید: « یک قایق رنگی!» و به این ترتیب سیل جمعیت به سمت ما حرکت کرد. تمامی افراد با صدای بلیط فروش آرام شدند و همهمه پایان پیدا کرد.

بلیط فروش من را به عنوان قایق درجه یک معرفی کرد و در ادامه گفت «هزینه سواری این قایق دو برابر است و فقط عده محدودی ‌می‌توانند از این قایق استفاده کنند.» با این حرف بلیط فروش صف جداگانه‌ای برای من تشکیل شد. می توانم با اطمینان بگویم درآمد آن روز جورج به اندازه کل درامدی بود که در یک ماه با ماهیگیری می‌توانست به دست بیاورد. به این ترتیب جورج صید ماهی را کنار گذاشت و به صید گردشگر پرداخت و از تعداد روزهای کاری هردوی ما کم کرد. من هم به آرزویم که جبران خوبی‌های جورج بود رسیدم و سعی کردم درباره انسان‌ها قضاوت و پیش داوری نکنم.

انشا اختصاصی _ نویسنده: زهرا نیازی

پیشنهادی: انشا درباره دریا
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *