جواب به سوالات و فعالیت درس اول نگارش یازدهم ( پاسخ ها به صورت گام به گام )
پاسخگویی به سوالات درس اول کتاب نگارش یازدهم اجزای نوشته: ساختار و محتوا صفحات ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲ با دانشچی همراه باشید.
جواب سوالات نگارش یازدهم درس اول اجزای نوشته: ساختار و محتوا ( پاسخ گام به گام )
فعالیت (۱) درس اول
موضوعی را انتخاب کنید و با روش بارش فکری طرح نوشتۀ خود را مشخص کنید.
انتخاب موضوع: 📗 پاسخ: آسمان
بارش فکری:
آسمان: ابر، باران، خورشید، برف، غروب نارنجی رنگ، گرگومیش، پرواز پرندهها، ماه، ستاره
طرح نوشته:
عنوان نوشته: آسمان
بند آغازین: مختصری درباره عظمت آسمان
بندهای میانی:
توصیف زیبایی آسمان
جایگاه پرواز پرندگان
خانه خورشید و ماه و ستارهها
بند پایانی:
جمعبندی موضوع آسمان
فعالیت (۲)
با توجّه به طرح نوشتۀ خود، متنی بنویسید. بند آغازین، بندهای میانی و بند پایانی را در آن مشخّص کنید.
📗 پاسخ:
بند آغازین:
آبی بیکران گسترده شده در آسمان، رنگیست که همه با دیدنش احساس آرامش و شعف میکنند. این عظمت بیانتها که بیمنت بالای سر همه قرار گرفته است و مانند یک سقف امن از ما محافظت میکند، بوم نقاشی خداست که هرروز رنگها و طرحهای زیبایی بر روی آن میآید.
بند میانی:
در ساعت اولیه صبح که هوا گرگومیش است، آسمان بوی مطبوعی دارد. این رایحه دلانگیز تنها نصیب کسانی میشود که از رختخواب گرم و نرم خود دل میکَنند و به زیر سقف آسمان میروند.
کمکم که خورشید طلوع میکند، نقاشی آسمان آغاز میشود، رنگها تنوع میگیرند و ابرها، طرحهای زیبایی به آسمان میبخشند. وقتی به این آبی بیکران نگاه میکنیم، دستههای پرندگان را میبینیم که چه آزاد و رها از سویی به سوی دیگر پرواز میکنند و آسمان را خانه خود میدانند.
به غروب آفتاب که نزدیک میشویم، آسمان طیفی از رنگهای نارنجی و قرمز به خود میگیرد و همه را مسحور زیبایی خودش میکند. هوا که تاریک میشود، چراغهای آسمان، ماه و ستارهها روشن میشوند و آسمان تیره شب را زینت میبخشند.
این سقف بیکران، در هر فصل به یک شکل دلبری میکنددر بهار با بارانهای بیخبر و ناگهانی، در تابستان با آفتاب سوزان، در پاییز با بادهایی که برگهای درختان را در خود شناور میکنند و در زمستان با برفهای ریز و سرد که به زمین هدیه میدهد.
بند پایانی:
خدا نعمتهایش را بیتوقع در اختیار ما قرار میدهد، همین آسمان آبی که بالای سر ماست و همیشه حضور دارد، اگر روزی نبود، نیمی از زیباییهای دنیا را از دست میدادیم. هر روز به آسمان سلامی کنیم و خدا را بابت داشتن این نعمتها شاکر باشیم.
فعالیت (۳)
نوشته خود را ویرایش کنید.
📗 پاسخ:
بند آغازین:
آبی بیکران گسترده شده در آسمان، رنگی است که همه با دیدنش احساس آرامش و شعف میکنند. این عظمت بیانتها که بیمنت بالای سر همه قرار گرفته است و مانند یک سقف امن از ما محافظت میکند، بوم نقاشی خداست که هرروز رنگها و طرحهای زیبایی بر روی آن نقش میبندد.
بندهای میانی:
در ساعات اولیه صبح که هوا گرگومیش است، آسمان بوی مطبوعی دارد. این رایحه دلانگیز تنها نصیب کسانی میشود که از رختخواب گرم و نرم خود دل میکَنند و به زیر سقف آسمان میروند.
کمکم که خورشید طلوع میکند، نقاشی آسمان آغاز میشود، رنگها تنوع میگیرند و ابرها، طرحهای زیبایی به آسمان میبخشند. وقتی به این آبی بیکران نگاه میکنیم، دستههای پرندگان را میبینیم که چه آزاد و رها از سویی به سوی دیگر پرواز میکنند و آسمان را خانه خود میدانند.
به غروب آفتاب که نزدیک میشویم، آسمان طیفی از رنگهای نارنجی و قرمز به خود میگیرد و همه را مسحور زیبایی خودش میکند. هوا که تاریک میشود، چراغهای آسمان، ماه و ستارهها روشن میشوند و آسمان تیره شب را زینت میبخشند.
این سقف بیکران، در هر فصل به یک شکل دلبری میکند. در بهار با بارانهای بیخبر و ناگهانی، در تابستان با آفتاب سوزان، در پاییز با بادهایی که برگهای درختان را در خود شناور میکنند و در زمستان با برفهای ریز و سرد که به زمین هدیه میدهد.
بند پایانی:
خدا نعمتهایش را بیتوقع در اختیار ما قرار میدهد، همین آسمان آبی که بالای سر ماست و همیشه حضور دارد، اگر روزی نبود، نیمی از زیباییهای دنیا را از دست میدادیم. هر روز به آسمان سلامی کنیم و خدا را بابت داشتن این نعمتها شکر کنیم.
کارگاهِ نوشتن درس اول
تمرین (۱) نوشتۀ زیر را بخوانید و طرح اوّلیۀ آن را در متن مشخّص کنید.
📗 پاسخ:
موضوع: تاریخچه خط در ایران
بند آغازین:
در فرهنگهای پیش از خط، یعنی روزگاری که آثار ادبی نوشته نمیشد، هر سنّت ادبی به صورت شفاهی وجود داشت و سینه به سینه منتقل میگشت. در فرهنگی که با خط آشنا میشود، این سنّت ادبی روایی میتواند به نشو و نمای خود ادامه بدهد، امّا هنگامی که خط مهمترین وسیلۀ بیان میشود، حیات این سنّتها پایان میپذیرد.
بندهای میانی:
سابقۀ نوشتن در ایران به سدۀ ششم پیش از میلاد باز میگردد. نگارش اسناد دولتی، سیاسی و اقتصادی در کتیبههای ایران باستان از دیرباز معمول بوده است. امّا توسعۀ نگارش آثار دینی و ادبی تا سدههای نخستین مسیحیت، مورد بحث است. شواهد حکایت از آن دارد که تکامل ادبیات از صورت روایی و نقلی به صورت نوشتاری در بخش دوم از عصر ساسانیان صورت پذیرفته است. برای نمونه کتاب اوستا پس از سدهها انتقالِ سینه به سینه، سرانجام در دورۀ ساسانیان به رشتۀ تحریر درآمد.
در کتیبههای فارسی باستان، هرگز نامی از اوستا برده نشده است. امّا سنجش کتیبههای فارسی باستان و متنهای اوستایی حکایت از آن دارد که از نظر شکل و مضمون میان این دو متن باستانی مشابهت و یکسانی وجود دارد. در هریک از این دو پیکرۀ ادبی همانندیها و نشانههایی است که در کتیبههای فارسی باستان به صورت منثور و با آزادی عمل بیشتر و در متنهای اوستایی به صورت منظوم و با ساختار و وزنی معیّن به کار رفتهاند و احتمال آنکه این یکسانیها و تناظرها تصادفی باشند، بسیار اندک است.
بند پایانی:
تحوّلات خط، قرنها ادامه یافت تا اینکه خطِّ الفبایی رایج شد. امروزه حجم زیادی از اطّلاعات به صورت نوشتاری انتقال مییابد. به بیان دیگر با تحوّل خط و میزان کاربرد آن، از گفتار به نوشتار رسیدهایم.
تمرین (۲) موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متنی بنویسید.
موضوع: 📗 پاسخ: انتخاب شغل آینده
بند آغازین:
انتخاب شغل، دغدغه اصلی نوجوانان و جوانان ماست. از روزی که نوجوانان خودشان را میشناسند و وارد جامعه میشوند، مسأله انتخاب شغل برای آنها اهمیت زیادی پیدا میکند و بارها و بارها به آینده شغلی خود فکر میکنند.
بندهای میانی:
در کودکی شغل برای ما این مفهوم را داشت که دوست داشتیم لباس چه قشری را بپوشیم و به جای چه کسانی باشیم. بعدها این موضوع کمی رنگ عوض کرد و بحث انتخاب رشته ما پیش آمد. بسیاری از نوجوانان ما برای انتخاب رشته، به شغلهای آینده رشته تحصیلی فکر میکنند.
به عنوان مثال شخصی دوست دارد در آینده پزشک شود، پس رشته تجربی را انتخاب میکند، یا شخصی به خیاطی علاقه زیادی دارد، پس به سراغ رشتههای کارودانش میرود. اما تنها علاقه برای انتخاب رشته کافی نیست. بسیاری از دانشآموزان با بررسی بازار کار موجود اقدام به انتخاب رشته میکنند.
به نظر من اینکه بازار فعلی جامعه، چه رشتههایی را طلب میکند، دلیل خوبی برای انتخاب رشته تحصیلی نیست. چرا که اگر به رشته درسی خود علاقهای نداشته باشید، قطعاً در آن موفق هم نخواهید بود.
بند پایانی:
بهتر این است که فکر کنید به چه شغلی علاقه دارید، و اگر این علاقه شما واقعی است و هیجان دوران نوجوانی نمیباشد، رشتهای را انتخاب کنید که شما را یک قدم به هدفتان نزدیکتر کند. پس از اتمام دوره تحصیل هرچه قدر هم که شغل مورد علاقه شما بازار خوبی نداشته باشد، با ایدههای نو و خلاقیت میتوانید در شغل دلخواهتان موفق شوید.
مَثَلنویسی
مثلهای زیر را بخوانید. سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.
زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد.
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
از این گوش میگیرد، از آن گوش در میکند.
📗 پاسخ: بار کج به منزل نمیرسد.
در زمانهای قدیم در یکی از روستاها مسابقهای برپا شد. در این مسابقه شرکتکنندگان باید مقدار مشخصی از کاه را روی الاغ خود میبستند و مسافتی را طی میکردند. هرکس زودتر به مقصد میرسید و همه بار را سالم به زمین میگذاشت، برنده میدان بود.
مسابقه آغاز شد. جوانی مغرور به سرعت شروع به بستن بار روی الاغ خود کرد و آنقدر اینکار را سریع انجام داد که یک طرف الاغ بار سنگینتر و یک طرف دیگر بار سبکتر بود. مرد سالخوردهای که در مسابقه شرکت کرده بود به پسر جوان گفت: وزن بارت را یکسان روی الاغت قرار بده تا حیوان اذیت نشود.
پسر مغرور که فقط به فکر رسیدن بود به حرف پیرمرد اعتنایی نکرد و به سرعت به راه افتاد. پیرمرد زمان بیشتری را برای بستن بار صرف کرد و به همین دلیل از همه شرکت کنندگان دیرتر حرکت کرد. مرد سالخورده که به نیمههای راه رسید، دید بار از روی الاغ پسر جوان افتاده و پسر با عصبانیت مشغول بستن دوباره بار است.
پیرمرد به او گفت: پسرم! بار کج به منزل نمیرسد. و به آهستگی به مسیر خود ادامه داد. پیرمرد به خط پایان رسید و تمام افرادی که عجله برای رسیدن داشتند، در مسیر ماندند.
📗 پاسخ: از کوزه همان برون تراود که در اوست.
در قدیم بازرگانان برای جابهجا کردن بارهای خود، چند غلام را استخدام میکردند. روزی بازرگانی دو غلام را استخدام کرد، یکی قوی هیکل و دیگری لاغر و ضعیف. غلامها که به خانه بازرگان آمدند، غلام ضعیف مشغول کار شد و آرام آرام بستهها را تا انبار جابهجا میکرد.
غلام قوی هیکل با تمسخر به او گفت: من میتوانم کار چند ساعت تو را در چند دقیقه انجام دهم. پس الان استراحت میکنم و نزدیک ظهر همه بارها را با هم میبرم. غلام لاغر پاسخی نداد و به کار خود ادامه داد.
نزدیک ظهر بازرگان به حیاط آمد، غلام قوی هیکل با دیدن او به سرعت از جا بلند شد و چند بسته را روی هم گذاشت و با عجله حرکت کرد. اما در وسط راه پایش لغزید و همه بستهها به زمین افتادند و شکستند.
بازرگان با عصبانیت به او گفت: چه میکنی؟ غلام قوی هیکل گفت: تقصیر این غلام ضعیف است که نمیتواند به سرعت کار کند، من باید کارهای او را نیز انجام دهم. غلام لاغر باز هم ساکت ماند.
زمانی که قرار بود دستمزد بگیرند، بازرگان به غلام لاغر گفت: من از دور شما را نگاه میکردم، چرا جوابی به آن غلام بیادب ندادی؟ غلام لاغر پاسخ داد: از کوزه همان برون تراود که در اوست. من برای کار آمده بودم پس به حرفهای او اهمیت ندادم، او برای مسخره کردن آمده بود، پس فقط مرا مسخره کرد.
بازرگان که از پاسخ غلام لاغر شگفتزده شده بود، او را برای همیشه استخدام کرد و دستمزد خوبی به او داد.
جواب درسهای بعدی نگارش یازدهم دانلود PDF کتاب نگارش یازدهم