در مورد کتاب کلیله و دمنه بیشتر بدانیم
کلیله و دمنه کتابی است شامل حکایتهای پندآموز که بیشتر از زبان حیوانات نقل شده است. حکمت و دانش موجود در داستانهای کتاب باعث شده که در سالهای طولانی مورد توجه خردمندان قرار گیرد و آن را یکی از منابع آموزش حکمت عملی و آداب زندگی برای فرزندان خویش قرار دهند.
علت نامگذاری کتاب به «کلیله و دمنه» این است که بخش زیادی از داستانهای کتاب مربوط به دو شغال به نامهای «کلیله» و «دمنه» و از زبان آنها بیان میشود.
کلیله و دمنه اثر کیست؟
کلیله و دمنه اثر فیلسوفی به نام «بیدبا» است که به دستور پادشاه هندی به نام «دبشلیم»، به زبان سانسکریت و بر پایه چند اثر هندی که مهمترین آنها «پنچا تنترا» یا «پنجه تنتره» است، نوشته شد.
«پنجه تنتره» به معنی «پنج فصل» نوشته «ویشنو شارما» است که شامل حکایات آموزنده اخلاقی از زبان حیوانات میباشد و فیلسوف بیدیا آن را اساس داستانهای کلیله و دمنه قرار داد.
موضوع کتاب کلیله و دمنه
ماجراهای کتاب بین سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰ قبل از میلاد در هند اتفاق افتاده است. نویسنده در این کتاب قسمت عمدهای از آنچه که مربوط به جامعه انسانی میشود را به حیوانات جنگل نسبت داده، تعالیمی مثل وظایف خانوادگی، وظایف اجتماعی، فضایل اخلاقی، پرهیز از رذایل اخلاقی و اصول کشورداری را در قالب داستان و در جامعه حیوانات بیان میکند تا ضمن جذابیت دارای اثرپذیری هم باشد.
کلیله و دمنه در حقیقت خلاصه تعالیم پیشینیان است برای آیندگان تا آنها هم با آداب و اصول و قوانین زندگی آشنا شوند.
ترجمههای کلیله و دمنه
«برزویه» مهتر اطبّای پارس در زمان خسرو انوشیروان ساسانی این کتاب را به زبان پهلوی و با نام «کلیلگ و دمنگ» ترجمه کرد. این اثر امروزه در دست نیست اما ترجمهای به زبان سریانی موجود است که از نظر زمانی آن را نزدیکترین ترجمه به تألیف برزویه میدانند.
بعد از ظهور اسلام «عبدالله بن مقفع» این کتاب را از پهلوی به عربی ترجمه کرد و بسیار مورد قبول واقع شد و پایه ترجمههای دیگر قرار گرفت. نسخههای مختلفی از ترجمه ابن مقفع امروزه وجود دارد.
کلیله و دمنه چندین بار از عربی به فارسی ترجمه شده است.
«ابوالفضل بلعمی» به دستور نصر بن احمد سامانی آن را به نثر فارسی ترجمه کرد و بعد از آن «رودکی» آن را به نظم درآورد. ترجمه بلعمی در طول سالیان از بین رفته و از اشعار رودکی جز چند بیت باقی نمانده است.
بعد از ترجمه بلعمی و رودکی و قبل از ترجمه نصرالله منشی، چندین نفر اقدام به ترجمه این کتاب کردند ولی هیچ اثری از ترجمههای آنها در دست نیست.
در قرن ششم هجری «نصرالله منشی» منشی بهرام شاه غزنوی کلیله و دمنه را به صورت آزاد به فارسی ترجمه کرد. یعنی نصرالله منشی اصل مطالب کتاب به همان صورت و بدون کم و زیاد را ترجمه نکرده، بلکه هر جا لازم دانسته، مطالبی از خودش یا دیگران به آن افزوده، به عبارتپردازی پرداخته با نثری ساده و روان، اثری متفاوت در زبان فارسی به وجود آورده است.
کلیله و دمنهای که در زبان فارسی میشناسیم، همین ترجمه است که گاهی آن را «کلیله و دمنه بهرامشاهی» نیز مینامند.
ترجمه دیگری از کتاب کلیله و دمنه وجود دارد که همزمان با نصرالله منشی و توسط «محمد بن عبدالله بخاری» انجام شده است. بخاری در این اثر، عین مطالب کتاب اصلی را ترجمه کرده و به همین سبب نثری سنگین و دشوار دارد.
بابهای کلیله و دمنه
در ترجمه سریانی که از متن پهلوی صورت گرفته، این کتاب ۱۰ باب دارد که شامل:
۱- باب شیر و گاو
۲- باب کبوتر طوقدار
۳- باب بوزینه و سنگپشت
۴- باب بیتدبیری
۵- باب موش و گربه
۶- باب بوم و زاغ
۷- باب شاه و پنزوه
۸- باب تورگ (شغال)
۹- باب بلاد و برهمنان
۱۰- باب شاه موشان و وزیرانش
در کلیله و دمنه نصرالله منشی، ۱۵ باب برای این کتاب ذکر شده که ۱۰ باب اول، با کتاب هندیان مشترک است و ۵ باب بعدی را پارسیان به آن اضافه کردهاند. بابهای اضافه شده عبارتند از:
۱- برزویه الطبیب
۲- الناسَکَ و ابنِ عِرْس
۳- البلار و البراهمة
۴- السّائِحِ و الصّائِغ
۵- ابن المَلِک و أصحابِه
حکایتی از کلیله و دمنه
در ادامه یکی از حکایتهای پندآموز کلیله و دمنه را بیان میکنیم.
حکایت قورباغهای که قربانی مکر خودش شد
قورباغهای در همسایگی ماری لانه داشت، هرگاه قورباغه بچهای به دنیا میآورد، مار آمدی و بخوردی.
قورباغه با خرچنگی دوست بود. به پیش خرچنگ رفت و گفت: «ای برادر! تدبیری اندیش که مرا خصمی قوی و دشمنی بیرحم است. نه در برابرش مقاومت میتوانم کرد و نه توان مهاجرت دارم، چرا که اینجا مکانی است خرم و زیبا، در نهایت آسایش».
خرچنگ گفت: «قویپنجگان توانا را جز با مکر نتوان شکست داد. در این اطراف راسویی زندگی میکند، چند ماهی بگیر و بکش و از جلوی خانهی راسو تا لانهی مار بیافکن، راسو یکییکی میخورد و چون به مار رسد او را هم میبلعد و تو را از رنج میرهاند».
قورباغه با این حیله مار را هلاک کرد. چند روزی بگذشت، راسو دوباره هوس ماهی کرد، بار دیگر به دنبال ماهی در آن مسیر راهی شد، پس قورباغه و همهی بچه هایش را خورد.
این افسانه گفته شد تا بدانیم که حیله و مکر بسیار بر خلق خدا موجب هلاکت است.
منبع: https://davatonline.ir