انشا دانش آموزی از زبان شکلات
انشا ذهنی از زبان شکلات به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا : از زبان شکلات 🍫
خوب به خاطر نمی آورم، شاید همین چند هفته پیش بود. کنار مادرم روی شاخه درختی نشسته بودم و به طبیعت زیبایی که جلوی چشمم آفریده شده بود، نگاه میکردم. من یک شکلات کوچک هستم. هرچیزی که تا آن زمان صدایش را شنیده بودم میتوانستم ببینم، به جز جویباری که در همان نزدیکی بود.
من فقط زمانی که این نهر کوچک به خاطر بارش باران پر آب میشد و آب از آن سرریز میشد، بوی گِل را احساس میکردم. این تنها نشانه جویبار برای من بود به جز صدای شرشر آب آن که در بیشتر اوقات با بقیه صداها در هم میآمیخت. حالا که قرار است وارد فضایی بشوم که سرچشمه مشترکی با همان بوی گل و خاک دارد، بیشتر از همیشه خوشحالم. مادرم که حالا شاید شکلاتی دیگر در جایی دیگر باشد، همیشه به من یادآوری میکرد که تمامی اشیاء روی زمین، با هدف مشخصی آفریده شدهاند. اما هیچوقت به من نمیگفت که هدف من چیست.
در یکی از روزهای معمولی، کشاورزی که وظیفه نگهداری از من و سایر دانههای شکلات را بر عهده داشت، با سبدی در دست، وارد مزرعه شد. درختی که من و مادرم و همین طور سایر دانههای شکلات روی آن قرار داشتیم، به بهانه وزش باد، از کشاورز روی گرداند. مادرم آهسته در گوش من شروع به حرف زدن کرد و گفت امروز، هدف خودت را میشناسی و باید بدانی که در مسیر رسیدن به هدفی که داری ممکن است درد و رنج زیادی را تحمل کنی. اما هیچوقت فراموش نکن که ایجاد شادی و انرژی برای یک انسان، ارزش تمام سختیها را دارد. چرا که انسانها اشرف مخلوقات هستند.
در همان لحظه برای اولین بار لمس دستان کشاورز را احساس کردم و دیگر صدای مادرم را نشنیدم. فقط میتوانستم چشمهایش را ببینم که برق میزد. از آن روز من در کارخانجات مختلف و با دستگاههای مختلفی که وظیفه آمادهسازی من را بر عهده داشتند، درد زیادی را تحمل کردم. اما هر زمانی که به یاد سخن کشاورز در سومین روز جوانه زدنم میافتادم، این درد برای من غیرقابل حس میشد و جای خود را به شادی میداد. کشاورز در آن روز گفت: «همه چیز برای انسان خلق شده است و انسان برای خدا». من در تمام مدت، هدف خودم را میدانستم و به همین دلیل بود که به بوی گل و خاک علاقه داشتم.
انشا اختصاصی _ نویسنده: زهرا نیازی
پیشنهادی: انشا از زبان ستاره