خانه » مهارت نوشتاری » انشا درباره فیل و فنجان

انشا درباره فیل و فنجان

انشا درباره فیل و فنجان کتاب مهارت های نوشتاری نهم 🐘

انشا درباره فیل و فنجان

انشا درباره فیل و فنجان به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

۱) انشا فیل و فنجان

روزی روزگاری، فیلی بزرگ و سنگین در جنگل زندگی می‌کرد که همه او را به نام فیل مهربان می‌شناختند. فیل ما علاقه عجیبی به چای داشت. صبح‌ها، قبل از این‌که به سراغ کارهای روزانه‌اش برود، اول باید یک لیوان چای می‌خورد تا حالش خوب شود. اما یک مشکل کوچک وجود داشت: هیچ‌کس لیوانی بزرگ برای او نداشت!

یک روز، فیل تصمیم گرفت خودش برای خودش یک فنجان چای پیدا کند. در جنگل گشت و گشت تا به کلبه‌ کوچکی رسید که چند فنجان و قوری پشت ویترینش چیده شده بودند. فیل با خوشحالی به سمت کلبه رفت و با صدای بلند گفت: ببخشید، می‌توانم یک فنجان بخرم؟ صاحب کلبه، که یک موش کوچک و خجالتی بود، با ترس از پشت پنجره بیرون آمد و گفت: البته، اما فکر نمی‌کنم فنجان‌های من برای شما مناسب باشند!

فیل، که از شنیدن این حرف‌ها ناراحت نشده بود، گفت: بگذار امتحان کنم، شاید یکی از آن‌ها مناسب من باشد. موش که هنوز کمی ترسیده بود، یکی از کوچک‌ترین فنجان‌ها را برای فیل آورد. فیل با دقت فنجان را برداشت و سعی کرد چای در آن بریزد. اما هنوز قطره اول چای داخل فنجان نیفتاده بود که فنجان از دست فیل افتاد و خرد شد! فیل با شرمندگی گفت: اوه، فکر کنم راست می‌گفتی، این فنجان برای من زیادی کوچیک بود.

موش که حالا کمی راحت‌تر شده بود، گفت: من یک ایده دارم! شاید بهتر باشه که به جای فنجان، از یک سطل استفاده کنی! فیل خندید و گفت: سطل؟ خیلی خلاقانه‌ست، ولی من دوست دارم مثل بقیه، چای را در فنجان بخورم، نه سطل.

در همین حین، گنجشکی که از بالای سر فیل پرواز می‌کرد، با صدای بلند گفت: فیل جان، فنجان و فیل به هم نمی‌خورند، مثل این می‌ماند که یک فیل بخواهد در یک قفس پرنده جا بشود! فیل خندید و گفت: شاید حق با تو باشد، ولی من می‌خواهم راهی پیدا کنم.

ناگهان جوجه‌تیغی کوچکی از پشت درخت‌ها بیرون آمد و با هیجان گفت: من شنیدم که فیل‌ها خیلی قوی هستند! شاید بتوانی یک فنجان خیلی بزرگ بسازی! فیل با خوشحالی گفت: بله، چرا که نه؟ خودم دست به کار می‌شوم‌.

فیل با تلاش زیاد شروع به درست کردن گل سفالگری کرد و یک فنجان بزرگ و زیبا ساخت. همه حیوانات جنگل جمع شدند تا این فنجان بزرگ را ببینند. فیل با افتخار چایش را داخل فنجان ریخت و بالاخره موفق شد یک فنجان چای خوشمزه بنوشد. همه حیوانات جنگل برایش دست زدند و از دیدن این صحنه خنده‌دار لذت بردند.

اما درست همان لحظه که فیل چایش را تمام کرده بود و می‌خواست فنجان را زمین بگذارد، فنجان شکست و چای به همه‌جا پاشید! همه حیوانات از شدت خنده به پهلو افتادند و فیل هم خندید و گفت: خب، شاید حق با شما بود؛ فیل و فنجان واقعا به هم نمی‌خورند! بهتراست دفعه بعد از یک سطل استفاده کنم.

از آن روز به بعد، فیل چایش را در سطل می‌ریخت. هر بار که فیل چای می‌خورد، حیوانات دورش جمع می‌شدند و با خنده و شادی این صحنه را تماشا می‌کردند.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

انشا فیل و فنجان

۲) موضوع انشا فیل و فنجان

من موندم چه ربطی بین فنجون و فیل وجود داره هرچقدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید گفتم از خودم بپرسم که آیا فیل تو فنجون جا میشه یا برعکس جملاتشون به هم ربط داره یانه فیل برگشتوندم شد لیف، فنجون هم برگشتوندم شد نوجنف که با خود گفت نه هیچ رابطه ای بین این دو کلمه وجود نداره، پس تصمیم گرفتم یک سری به باغ وحش بزنم، که شاید چیزی به ذهنم برسه وقتی به باغ وحش رسیدم باز چیزی به ذهن من نرسید، به لوازم خانگی فروشی رفتم باز فنجون ها رو دیدم ولی هیچ تناسبی با فیل ندیدم، تصمیم گرفتم نزد پدر بزرگم برم، او مرا راهنمایی کرد، و گفت: برو پیش کوزه گر به تو کمک خواهد کرد. من از خودم پرسیدم فیل و فنجون کجا، کوزه گر کجا، خلاصه با خود گفتم من این همه وقت گذاشتم حالا این یکی هم روش…

رفتم پیش کوزه گر، به کوزه گر گفتم ربط بین فیل و فنجون چیه… کوزه گر لبخندی زد و گفت: درد تو را میدانم برای تو یک فنجان با دسته خرطوم فیل درست میکنم. خلاصه در زنگ انشاء به جای انشاء خود، فنجون درست شده ی کوزه گر را به معلم خود هدیه دادم.

۳) انشا درباره فیل و فنجان برای صفحه ۲۱ نگارش

در جنگلی انبوه و سرسبز، جایی که نور خورشید به سختی راهش را به میان شاخ و برگ درختان باز می‌کرد، دو دوست صمیمی زندگی می‌کردند. یکی از آن‌ها فیل بزرگی با پوستی خاکستری و خرطومی بلند بود. دیگری یک سنجاب ریزه‌میزه بود که به دلیل کوچکی و ظریفی آن، نامش را فنجان گذاشته بودند.

فیل، با وجود جثه بزرگ و قوی خود، قلبی مهربان و روحی آرام داشت. او دوست داشت ساعت‌ها زیر سایه درختان بنشیند و به آواز پرندگان گوش دهد. فنجان همواره در کنارش بود و با صدای ظریفش برای فیل قصه می‌گفت. قصه‌هایی از سرزمین‌های دور، از اقیانوس‌های آبی و کوه‌های بلند. فنجان این قصه‌ها را از مادرش شنیده بود.

یک روز، فیل و فنجان تصمیم گرفتند به سفری طولانی بروند. آن‌ها می‌خواستند دنیای بیرون از جنگل را ببینند. با همدیگر راه افتادند و از کنار رودخانه‌ها و دشت‌های وسیع گذشتند. فیل با خرطومش راه را برای فنجان هموار می‌کرد و فنجان هم با نگاه‌های کنجکاو به همه چیز خیره شده بود.

در طول سفر، آن‌ها با موجودات عجیب و غریبی آشنا شدند. سنجابی که بر روی شاخه درخت بلوط آواز می‌خواند، روباهی که با زیرکی به دنبال غذا می‌گشت و پرنده‌ای با رنگ‌های رنگین کمانی که در آسمان پرواز می‌کرد. هر کدام از این موجودات، دنیایی جدید را برای فیل و فنجان آشکار می‌کرد.

آن‌ها به شهری شلوغ رسیدند. شهری که پر از ساختمان‌های بلند و ماشین‌های رنگارنگ بود. فیل و فنجان از دیدن این همه هیاهو شگفت‌زده شده بودند. در شهر، فیل به دلیل جثه بزرگش مورد توجه همه قرار می‌گرفت و فنجان نیز با ظرافتش نظرها را به خود جلب می‌کرد. مردم از آن روز که با فیل و فنجان آشنا شدند، وقتی می‌خواستند درباره چیزهای بزرگ و کوچک صحبت کنند، نام آن‌ها را بیان می‌کردند.

پس از مدتی، دلتنگی برای جنگل و آرامش آن، فیل و فنجان را به خانه بازگرداند. آن‌ها از سفر خود خاطرات بسیاری داشتند و چیزهای زیادی یاد گرفته بودند. فیل فهمیده بود که دنیا بسیار بزرگتر از جنگل است و فنجان نیز متوجه شده بود که دوستی می‌تواند قوی‌تر از هر چیز دیگری باشد.
وقتی به جنگل برگشتند، همه حیوانات با خوشحالی به استقبالشان آمدند. فیل و فنجان زیر درخت مورد علاقه‌شان نشستند و به همدیگر خیره شدند. آن‌ها می‌دانستند که این دوستی برای همیشه باقی خواهد ماند و بزرگ و کوچک بودن در دوستی معنایی ندارد.

فیل و فنجان به ما یاد می‌دهند که دوستی هیچ مرزی نمی‌شناسد. بزرگ یا کوچک بودن، قوی یا ضعیف بودن، مهم نیست. آنچه اهمیت دارد، عشق و علاقه‌ای است که بین دو دوست وجود دارد.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

۴) انشا طنز فیل و فنجان

فیل و فنجون چه ربطی به هم دارن ؟ فیل تو فنجون جا میشه؟ فیل و ترجیح می دید یا فنجون؟

خب انقدر فسفر سوزی نکنید خودم جواب میدم ….

فیل و فنجون چه ربطی به هم دارن بر میگرده به سالهای گذشته که یه فیل بدنیا اومد موقعه ی اسم گذاری بود که یه فنجون افتاد و شکست هیچی دیگه اسمه فیله شد فنجون.

حالا ربط بین فیل و فنجون رو فهمیدید نوبت به این می رسه که فیل تو فنجون جا میشه یا نه؟

اینم بر میگرده به دوسه سال بعد از اون سالی که فنجون بدنیا اومد.فنجون قصه ی ما داشت قایم باشک بازی میکرد جایی نداشت پرید تو فنجون حالا فهمیدید که فیل تو فنجون ….جامیشه؟

و حالا نوبت می رسه به اینکه فیل و ترجیح می دید یا فنجون ؟

از اونجایی که فیل قصه ی ما فنجون تشریف دارن اگه فیلو ترجیح بدی فنجون و میارن و اگه فنجون و ترجیح بدی فیل و میارن.

حالا دیگه به اخر راه رسیدیم و شما هم متوجه شدی بین فیل و فنجون کلا نباید چیزی رو ترجیح بدی، بخاطر خودت میگم دیدی یه دفعه ای تو این معادلات گمشدی.

انشا فیل و فنجون

۵) انشا در مورد فیل و فنجان کوتاه

فیل و فنجان: دو چیز نامتناسب، دو چیز را که یکی بسیار کوچک و دیگری بسیار بزرگ باشد و کنار هم قرار گیرند گویند به فیل و فنجان می مانند.

فیل و فنجان یعنی دو چیز از جهت کوچکی و بزرگی با هم تناسب ندارند. این مثل در اصل دارای ۵ کلمه بوده ( آب دادن فیل با فنجان ) ولی معمولا با همان دو کلمه به اصل مثل اشاره میکند.

پیشنهادی: انشا درباره اگر فیل ها بال داشتند
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

  1. خیلی خوب و عالی بود😉

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *