معنی و مفهوم شعر علم زندگانی فارسی پایه هفتم از پروین اعتصامی
در این پست، معنی و مفهوم شعر علم زندگانی از پروین اعتصامی را از کتاب فارسی هفتم برای شما دوستان عزیز آماده کرده ایم. با دانشچی همراه باشید.
معنی شعر علم زندگانی
۱- کبوتر بچه ای با شوق پرواز
به جرات کرد روزی بال و پر باز
معنی: در یکی از روزها، کبوتر بچه ای که در سرش شور و شوق پرواز موج می زد، به خودش جرئت داد و بال و پرش را گشود و آماده پرواز شد.
۲- پرید از شاخکی بر شاخساری
گذشت از بامکی بر جو کناری
معنی: از شاخه کوچکی به شاخه دیگر پرید و از روی بام های کوچک به کنار جوی آب می پرید.
۳- نمودش بس که دور آن راه نزدیک
شدش گیتی به پیش چشم تاریک
معنی: آن راه نزدیک در چشم او بسیار دور دیده شد. از این بابت احساس ترس کرد و جهان را یک لحظه پیش چشم خود تاریک دید.
۴- ز وحشت سست شد بر جای، ناگاه
ز رنج خستگی درماند در راه
معنی: ترس بر او غلبه کرد و پایش ناگهان سست شد و نتوانست حرکت کند. از ادامه دادن مسیر، خسته و ناامید شد.
۵- فتاد از پای، کرد از عجز فریاد
ز شاخی، مادرش آواز در داد
معنی: درمانده شد و از ناتوانی فریاد زد. (باشنیدن فریاد او) مادرش از شاخه ای با آواز بلند گفت:
۶- تو را پرواز بس زود است و دشوار
ز نو کاران که خواهد کار بسیار؟
معنی: الان پرواز برای تو زود است و کار سختی است. تو تازه واردی و کسی از تو انتظار کار فراوان ندارد.
۷- هنوزت نیست پای برزن و بام
هنوزت نوبت خواب است و آرام
معنی: هنوز برای تو وقت آن نرسیده که در کوچه و بام پا بگذاری و پرواز کنی. بلکه الان هنگام خواب و آرامش توست.
برزن: کوچه
۸- تو را توش هنر می باید اندوخت
حدیث زندگی می باید آموخت
معنی: تو باید اندوخته هایی از هنر کسب کنی و راه و رسم زندگی کردن را یاد بگیری.
۹- بباید هردو پا محکم نهادن
از آن پس فکر بر پای ایستادن
معنی: باید اول پاهایت را محکم و با قدرت زمین بگذاری سپس به فکر ایستادنت باشی.
۱۰- من اینجا چون نگهبانم تو چو گنج
تو را آسودگی باید مرا رنج
معنی: تو مثل گنجی هستی که من از تو نگهبانی می کنم. پس تو باید آسوده و راحت زندگی کنی و بر من لازم است که رنج و سختی مراقبت از تو را تحمل کنم.
۱۱- مرا در دام ها بسیار بستند
ز بالم کودکان پرها شکستند
معنی: من در دام های زیادی گرفتار شدم. کودکان بسیاری پرهای مرا شکستند.
۱۲- گه از دیوار سنگ آمد ،گه از در
گهم سر پنجه خونین شد، گهی سر
معنی: گاهی از دیوار به من سنگ پرتاب می کردند و گاهی از در (منظور مکان های مختلف است که مورد آزار و اذیت دیگران واقع شده) گاهی سر پنجه هایم خونی می شدند و گاهی سرم.
۱۳- نگشت آسایشم یک لحظه دمساز
گهی از گربه ترسیدم گه از باز
معنی: حتی لحظه ای نتوانستم با آسایش و راحتی زندگی کنم. گاهی از گربه ترسیدم و گاهی از باز شکاری.
۱۴- هجوم فتنه های آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
معنی: اما همه این بلاها به من درس زندگانی یاد داد.
۱۵- نگردد شاخک بی بن، برومند
ز تو سعی عمل باید، ز من پند
معنی: شاخه کوچک بدون ریشه، میوه و ثمره نمی دهد. ( تو مانند آن شاخه کوچکی) بنابراین تو باید تلاشت را کنی، من هم به تو پند و درس زندگی می دهم.
پیشنهادی: معنی شعر مست و هشیاراختصاصی-دانشچی