در مورد شگفتی برگ ها بیشتر بدانید!
شگفتی برگ ها
بَرگها زوائد جانبی ساقهاند که از مریستم انتهایی نوک ساقه پدید میآیند. برگ ها اندامهای پهن و سبز رنگی هستند که با نظم و ترتیب ویژهای بر روی ساقه گیاهان قرار دارند و دارای دو بخش اصلی پهنک و دمبرگ اند. پهنک سطح تماس برگ و محیط را زیاد میکند پهنک به علت نازک بودن دو نقش فتوسنتز و تعرق را بخوبی انجام میدهد. برگ هر گیاه معمولاً ویژگیهای ظاهری خود را دارا است. این ویژگی در درجه اول مربوط به خصوصیات ارثی گیاه و در درجه دوم مربوط یه عوامل محیطی مانند نور، رطوبت و دماست.
نقش برگ ها (وظیفه)
تعرق: دفع آب به صورت بخار از سطح برگ را تعرق میگویند. تعرق به صورت روزانه، پوستگی و عدسکی صورت میگیرد؛ ولی به صورت روزانهای بیشتر دیده میشود. اهمیت تعرق به سبب تعرق جریان یافتن آب در گیاهان است.
تعریق: دفع آب به صورت مایع از سطح برگ را تعریق مینامند.
فتوسنتز (نورساخت): فرایندی است که در آن گیاهان سبز در برابر نور خورشید و با استفاده از دیاکسید کربن هوا و همچنین آب، گلوکز میسازند و اکسیژن آزاد میکنند.
تنفس: فرایند آزاد سازی انرژی شیمیایی مواد غذایی را به کمک اکسیژن تنفس میگویند.
زندگی برگ ها
زندگی برگ از درون جوانه آغاز میشود. جوانه بخشی از قسمت رشد یابنده ساقهاست و از قسمت بالایی محل اتصال دمبرگ به ساقه سر میکشد. در گیاهانی مانند علفها، که دارای ساقه نرم هستند برگ تنها یک بار میروید و با فرارسیدن زمستان رویش برگ کاملاً «متوقف و گیاه کاملاً» خشک میشود. اما در گیاهانی که دارای ساقه چوبی هستند، مانند درختان و درختچههای خزان برگ، در هر سال برگهای جدیدی میرویند. در زمستان، برگهای داخل جوانهها فعالیت حیاتی اندکی دارند.
در بهار گرما و رطوبت جوانهها را فعال میکند. آنها نخست غذای خود را از برگهای قدیمی و یا از غذای ذخیره شده درگیاه به دست میآورند، سپس طی یک تا چند هفته کاملاً رشد میکنند و غذای خود را میسازند. برگهای رشد کرده، گذشته از غذای خود، مقداری غذای اضافه نیز میسازند که برای مصرف یا ذخیره در سایر قسمتهای گیاه انباشته میشود.
رنگ برگ در طی رشد از سبز روشن به سبز تیره تغییر میکند. سپس دیوارههای سلولها ضخمیتر میشود و استحکام برگ افزایش مییابد. با نزدیک شدن فصل سرما و فرارسیدن پاییز دگرگونیهایی در برگ درختان و درختچههای خزان کننده به وجود میآید. در محل اتصال دمبرگ به ساقه، لایهای سلولی به نام لایه جداکننده شکل میگیرد. تشکیل لایه جدا کننده مانع انتقال آب و مواد غذایی به برگ میشود. در نتیجه پس از مدتی برگ ها از لایه جدا کننده آویزان میشوند و به زمین میافتند.
رنگ سبز برگها در پاییز تغییر میکند و زرد، قرمز، نارنجی و ارغوانی میشود، زیرا برگ ها، گذشته از سبزینه (کلروفیل)، رنگدانههای دیگری نیز دارند. وجود این رنگدانهها سبب میشود که آنها پس از متوقف شدن عمل فتوسنتز به رنگهای گوناگون دیده شوند. قارچها و باکتریها برگهای افتاده بر زمین را تجزیه و مصرف میکنند.
برگهای ویژهکار
بعضی از برگها گذشته از غذاسازی و یا بجای آن، کارهای ویژهای انجام میدهند. تیغها و خارها در بعضی از گیاهان برگهای محافظ گیاه هستند و نمیگذارند جانورانگیاه را بخورند. در بعضی از گیاهان، مانند کاکتوس ٬همه برگهای محافظ، خار هستند و عمل نورساخت را ساقه سبز و ضخیم گیاه انجام میدهد. برگهای ذخیرهای نیز ویژگیهایی دارند، بعضی از آنها، مثل پیاز خوراکی، غذاساخته شده را بجای ساقه و ریشه در برگها ذخیره میکند. بسیاری از گیاهان مناطق خشک دارای برگهای ضخیم و گوشتی هستند که آب را در خود ذخیره میکنند.
مثلاً دمبرگ نوعی درخت در ماداگاسکار، مقدار زیادی آب ذخیره میشود. رهگذران تشنه با سوراخ کردن دمبرگ، از آب درون آن استفاده میکنند. پیچکها برگهای باریک و کشیده هستند و به بالا رفتن گیاه کمک میکند. درنخود، برگچه انتهایی برگ مرکب به پیچک تبدیل شدهاست. برگکها دارای نوعی ویژگی هستند. این برگ ها کوچک و سادهاند و در قسمت زیرین شکوفه بعضی از گیاهان میرویند. در گیاه بنت قنسول برگک رشد میکند، رنگی میشود و بخشی ازگل بشمار میرود.
برگهای حشره خوار نیز ویژگیهایی دارند. این برگ ها میتوانند حشرهها را جذب کنند و بدام بیندازند. این گیاهان بیشتر در منطقههای مرطوب رشد میکند و مواد غذایی خود را از شکار حشرهها بدست میآورد.
فایدههای برگ
برگ ها نقش بسیار مهمی در چرخه غذایی جانوران و انسان دارند. بسیاری جانوران، مانند گاو و گوسفند و بز، از گیاهان تغذیه میکنند. جانوران گوشتخوار نیز با تغذیه از جانوران گیاهخوار به طور غیر مستقیم به گیاهان وابسته هستند.
استفاده از انواع سبزیها بصورت خام و پخته بخشی از نیاز غذایی انسانها را برطرف میکند. انسان از برگ گیاهان استفادههای دیگری نیز میکند. مثلاً با خشک کردن برگ بوته چای، چای تهیه میکند و از برگهای روغندار انواع روغنها را میسازد. از برگهای آویشن برای خوش طعم ساختن غذا، از برگ درخت اوکالیپتوس و بسیاری از گیاهان دیگر برای تهیه داروها و از برگ توتون در ساختن سیگار استفاده میکند. شکل، رنگ و طرح برگها الهام بخش هنرمندان در نقاشی و عکاسی بودهاست. جمعآوری و خشک کردن برگها نیز از سرگرمیهای سودمند است.
آرایش جوانه برگ (آرایش برگ بر روی ساقه)
برگ های متقابل: آرایش برگ ها به صورتی است که در هر گره دو برگ روبروی هم قرار گرفتهاند مانند زبان گنجشک ، یاس بنفش.
برگ های فراهم: در این آرایش برگی در هر گره بیش ار دو برگ وجود دارد مانند خررزهره.
برگ های متناوب: در هر گره شاخه فقط یک برگ دیده میشود مانند گردو.
__________________________
داستان درباره برگ
برگ کوچکی بود که روی یک درخت جوانه زد. روزی ناگهان آهی کشید، درست مثل همان آه و نالههایی که وقتی که باد میوزد، برگهای دیگر میکشند. شاخهی کوچک که برگ روی آن روییده بود، پرسید:«موضوع چیست؟ چرا آه میکشی؟»
برگ جواب داد: «باد همین حالا به من گفت که یک روز من را به زمین خواهد انداخت و آنجا میمیرم.»
شاخهی کوچک این موضوع را برای شاخهی بزرگ تعریف کرد. شاخهی بزرگ هم آن را برای درخت تعریف کرد. وقتی درخت این موضوع را شنید، صدای خش خشی درآورد و رو به برگ کوچک گفت:«نترس! محکم شاخه را بگیر. تا زمانی که خودت نخواهی به زمین نمیافتی!»
از آن پس برگ آه کشیدن را فراموش کرد و به جای آن شروع کرد به آواز خواندن. هر وقت درخت خودش را تکان میداد، شاخههای بزرگتر هم تکان میخوردند. بعد شاخهی کوچکی که برگ روی آن بود تکان میخورد؛ ولی برگ با شادی بالا و پایین میرفت و میرقصید. انگار هیچچیز نمیتوانست او را به زمین بیندازد.
به این ترتیب برگ کوچک سراسر تابستان روی شاخه ماند و رشد کرد. دیگر برگ بزرگی شده بود. رنگش سبز بود. روشنترین رنگ سبز میان برگهای درخت را داشت. از زندگیاش در این وضع خیلی راضی بود. به نظرش بهتر از این امکان نداشت.
تا این که روزهای پاییزی فرا رسیدند. سرمست از زندگی، برگ به اطراف خود نگاه کرد. برگهای همسایهاش خیلی زیبا و خوش رنگ شده بودند. اما همرنگ او نبودند. آنها یا طلایی بودند یا قرمز مخملی. برای برگ این همه تغییر عجیب بود. از درخت پرسید:«این رنگها چه معنایی دارند؟ چرا برگها رنگی شدهاند؟ انگار میخواهند به یک مهمانی باشکوه بروند!»
درخت گفت:« برگها آماده میشوند تا پرواز کنند. میخواهند با این رنگها تا رسیدن به زمین، بیشترین لذت را ببرند. شاید هم بعد از آن به مهمانی بروند!»
برگ فکر کرد، افتادن خیلی وحشتناک است. پس چرا برگهای دیگر با خوشحالی زمین میافتادند؟ کمی فکر کرد. او هم دوست داشت به رنگ همسایگانش بشود. زندگی یکنواخت او هیجان لازم داشت. آرزو کرد از شاخه کنده شود. دیگر افتادن برایش وحشتناک نبود. از این فکر زیبا خوشش آمد. شروع کرد به رنگ عوض کردن. و در رۆیا فرو رفت. سپس بادی ملایم وزید. به برگ نگاه کرد. او را غرق در رۆیا دید. آرام دستی به برگ کشید. برگ بدون هیچ فکری، بیهیچ تردیدی آمادهی رفتن شده بود. باد برگ را چرخاند، چرخاند و چرخاند. انگار برگ در گردابی فرو میرفت. رنگ زرد و نارنجیاش مانند یک جرقهی آتش در هوا بود. برگ چرخان پایین آمد. کنار یک نردهی چوبی، روی زمین، میان برگهای پاییزی فرو افتاد. و در بین صدها رۆیا، عمیقتر به رۆیای خود فرو رفت.
برگ هیچگاه بیدار نشد تا بگوید در رۆیایش چه چیزی دیده است!
پیشنهادی: داستان علمی تخیلی از ریشه تا برگ