خانه » مذهبی و دینی » تحقیق در مورد اصحاب کهف + خلاصه داستان

تحقیق در مورد اصحاب کهف + خلاصه داستان

همه چیز درباره اصحاب کهف به همراه آیات و داستان

تحقیق در مورد اصحاب کهف + خلاصه داستان

داستان اصحاب کهف یا یاران غار یکی از داستان‌های معروف قرآن کریم است که در سوره کهف، از آیه ۸ تا ۲۶، به آن اشاره شده است. این داستان در ادیان دیگر نیز، از جمله مسیحیت و یهودیت نیز آمده است.

اصحاب کهف

اصحاب کهف گروهی از مؤمنان مسیحی بودند که در دوران یکی از حکمرانان روم باستان به نام دقیانوس در شهری به نام افسوس( ترکیه امروزی) می‌زیستند. آن‌ها که شامل اشراف‌زادگان و درباریان و یک چوپان همراه سگش بودند دین خود یعنی مسیحیت را از دیگران پنهان کرده بودند زیرا در آن زمان مسیحیت ممنوع بود و تحت تعقیب امپراتور روم قرار داشتند.

خلاصه داستان اصحاب کهف

اصحاب کهف که از ستم حاکم به ستوه آمده بودند براساس آیات قرآن کریم با دریافت الهامی از خداوند و برای حفظ دین خود به غاری در روستای رقیم نزدیک به فیلادلفیا پناه می‌برند. زمانی که به غار می‌رسند همگی به خواب فرو می‌روند و پس از ۳۰۰ سال از خواب برمیخزند و می‌پندارند که تنها چند ساعت خفته‌اند. در این مدت سگ آن‌ها نیز بر در غار به گونه‌ای بود که انگار بیدار است.

وقتی به شهر رسیدند تصمیم می‌گیرند با سکه‌های خود نان تهیه کنند اما متوجه می‌شوند که همه چیز تغییر کرده است و تمام این سال‌ها خواب بوده‌اند. پس از جستجو در شهر دوباره به غار بازمی‌گردند و از خداوند می‌خواهد که آن‌ها را بمیراند.

پیام داستان

داستان اصحاب کهف پیام‌های مختلفی دارد، از جمله:

  • اهمیت ایمان و پایداری در برابر ظلم و ستم
  • قدرت خداوند در حفظ بندگانش
  • اهمیت تبلیغ دین

غار اصحاب کهف در کدام کشور است؟

در مورد مکان غار اصحاب کهف، نظریه‌های مختلفی وجود دارد و مکان‌های متعددی به عنوان غار اصحاب کهف معرفی شده‌اند.

نظریه اول، بر اساس اولین متنی که به اصحاب کهف پرداخته و روایت آنان را در شهر افسوس بیان می‌کند، دخمه‌ای مسیحی در آنجا است که توجه بسیاری به خود جلب کرده‌است. در نزدیکی کوه پیون در افسس (نزدیک شهر سلجوق در ترکیه) مکان یک غار و آثار یک عبادت‌گاه مخروبه در آن بین سال‌های ۱۹۲۶ تا ۱۹۲۸ میلادی، حفاری شد. این کاوش چندصد قبر مربوط به قرون پنجم و ششم را آشکار کرد. کتیبه‌های مرتبط به هفت خفتگان بر روی دیوارها و گورها یافت شد. این غار هنوز هم به گردشگران نشان داده می‌شود.

نظریه دوم، غار اصحاب کهف را در میان دو روستای رقیم و ابوعلند واقع در هفت کیلومتری عمّان پایتخت اردن می‌داند. این غار در سال ۱۹۶۳ میلادی توسط یک گروه از باستان‌شناسان اردنی کشف شد. در این غار، آثاری از یک عبادتگاه مسیحی یافت شد.

نظریه سوم، غار اصحاب کهف را در دمشق پایتخت سوریه می‌داند. این نظریه بر اساس روایتی از مورخان مسلمان است که گفته‌اند، غار اصحاب کهف در دمشق قرار داشته‌است.

در نهایت، تعیین مکان دقیق غار اصحاب کهف، با توجه به اختلاف نظرهای موجود، دشوار است. با این حال، نظریه اول، یعنی قرارگیری غار در شهر افسوس ترکیه، از اقبال بیشتری برخوردار است.

آیاتی از سوره کهف

۹- أَمْ حَسِبْت أَنَّ أَصحَب الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كانُوا مِنْ ءَایَتِنَا عجَباً

آیا گمان کردی که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‌های شگفت‌انگیز ما بودند؟ [چنین نیست؛ زیرا ما را در پهن دشت هستی نشانه‌هایی شگفت انگیزتر از اصحاب کهف است. ]

۱۰- إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنك رَحْمَةً وَ هَیىْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشداً

[یاد کن] هنگامی را که [آن] جوانان در غار پناه گرفتند و گفتند: پروردگارا! رحمتی از نزد خود به ما عطا کن، و برای ما در کارمان زمینه هدایتی فراهم‌آور.

۱۱- فَضرَبْنَا عَلى ءَاذَانِهِمْ فى الْكَهْفِ سِنِینَ عَدَداً

پس سالیانی چند در آن غار، خواب را بر گوش‌هایشان چیره ساختیم.

۱۲- ثُمَّ بَعَثْنَهُمْ لِنَعْلَمَ أَى الحِْزْبَینِ أَحْصى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً

سپس آنان را [از خواب] برانگیختیم تا مشخص کنیم کدام یک از آن دو گروه، مدت درنگشان را [در غار] به شمار می‌آورند؟

۱۳- نحْنُ نَقُص عَلَیْك نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنهُمْ فِتْیَةٌ ءَامَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى

ما خبر [عبرت آموز]‌شان را به حق و درستی برای تو بیان می‌کنیم: آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان‌ایمان آوردند، و ما بر هدایتشان افزودیم.

۱۴- وَ رَبَطنَا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لَن نَّدْعُوَا مِن دُونِهِ إِلَهاً لَّقَدْ قُلْنَا إِذاً شططاً

و دل‌هایشان را [با یقین به حقایق، ] محکم و استوار ساختیم؛ آن گاه [که در برابر شرک و بت پرستی] به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است، هرگز جز او معبودی را نمی‌پرستیم که اگر بپرستیم سخنی گزاف و دور از حق گفته‌ایم: [که با خدا معبودی دیگر وجود دارد. ]

۱۵- هَؤُلاءِ قَوْمُنَا اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَّوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسلْطنِ بَینٍ فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً

اینان قوم [نادان و بی‌منطق] ما هستند که به جای خدا معبودانی برگرفتند، چرا بر حقّانیّت معبودانشان دلیلی روشن نمی‌آورند؟ پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد [که خدا دارای شریک است] کیست؟

۱۶- وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ فَأْوُا إِلى الْكَهْفِ یَنشرْ لَكمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ یُهَیىْ لَكم مِّنْ أَمْرِكم مِّرْفَقاً

و [پس از مشورت و گفتگو با یکدیگر چنین گفتند: ] اکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می‌پرستند، کناره گرفته‌اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد.

۱۷- وَ تَرَى الشمْس إِذَا طلَعَت تَّزَوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَات الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضهُمْ ذَات الشمَالِ وَ هُمْ فى فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِك مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ مَن‌یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضلِلْ فَلَن تجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِداً

و خورشید را می‌بینی که وقتی طلوع می‌کند، از سمت راست غارشان متمایل می‌شود، و وقتی غروب می‌کند، سمت چپشان را ترک می‌کند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند [که نسیم مطبوعش آنان را فرا می‌گیرد]؛ این از نشانه هایِ [قدرتِ] خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه نماید، هرگز برای او یاور و دوست هدایت‌کننده‌ای نخواهی یافت.

۱۸- وَ تحْسبهُمْ أَیْقَاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَات الْیَمِینِ وَ ذَات الشمَالِ وَ كلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطلَعْت عَلَیهِمْ لَوَلَّیْت مِنْهُمْ فِرَاراً وَ لَمُلِئْت مِنهُمْ رُعْباً

و آنان را گمان می‌کنی که بیدارند، در حالی که خوابند، و آنان را به جانب راست و جانب چپ می‌گردانیم، و سگشان دو دستش را در آستانه غار گسترانیده است. اگر بر آنان آگاه می‌شدی از آنان روی برتافته و می‌گریختی و همه وجودت از [دیدن] آنان پر از ترس می‌شد.

۱۹- وَ كذَلِك بَعَثْنَهُمْ لِیَتَساءَلُوا بَیْنهُمْ قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ كمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْماً أَوْ بَعْض یَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلى الْمَدِینَةِ فَلْیَنظرْ أَیهَا أَزْكى طعَاماً فَلْیَأْتِكم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَ لْیَتَلَطف وَ لا یُشعِرَنَّ بِكمْ أَحَداً

و همان گونه [که با قدرت خود خوابشان کردیم، از خواب] بیدارشان نمودیم تا میان خود از یکدیگر [از حادثه اتفاق افتاده] بپرسند. گوینده‌ای از آنان گفت: چه مقدار [در خواب] مانده‌اید؟ [برخی] گفتند: یک روز یا پاره‌ای از روز را [در خواب] مانده‌ایم. [و برخی دیگر] گفتند: پروردگارتان به مقداری که [در خواب] مانده‌اید، داناتر است، پس یکی از خودتان را با این پولتان به شهر روانه کنید و او باید با تأمل بنگرد کدام یک [از مغازه‌داران شهر] غذایش پاکیزه‌تر است؟ پس غذایی از آن برایتان بیاورد، و او باید [در رفت، برگشت و داد و ستد] دقت و نرمی و لطف نشان دهد و احدی را از حال شما آگاه نکند.

۲۰- إِنهُمْ إِن یَظهَرُوا عَلَیْكمْ یَرْجُمُوكمْ أَوْ یُعِیدُوكمْ فى مِلَّتِهِمْ وَ لَن تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً

زیرا اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان می‌کنند یا شما را به آیین خود برمی گردانند، و در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد.

۲۱- وَ كذَلِك أَعْثرْنَا عَلَیهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ أَنَّ الساعَةَ لا رَیْب فِیهَا إِذْ یَتَنَزَعُونَ بَیْنهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیهِم بُنْیَناً رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِم مَّسجِداً

و این گونه [مردم آن شهر را به وسیله آن سکه قدیمی] از حال آنان آگاه کردیم تا بدانند که وعده خدا [در برانگیختن مردگان در روز قیامت] حق است و در برپا شدن قیامت هیچ تردیدی نیست. هنگامی که [کاشفانِ غار] میان خودشان در کار آنان نزاع و ستیز داشتند، پس [یک گروه] گفتند: ساختمانی به روی [جایگاه] آنان بنا کنید [تا از دیده‌ها پنهان بمانند] البته پروردگارشان به آنان داناتر است. ولی آنان که بر کارشان [نسبت به اصحاب کهف] پیروز شدند، گفتند: به یقین مسجدی بر روی [جایگاه] آنان بنا خواهیم کرد.

۲۲- سیَقُولُونَ ثَلَثَةٌ رَّابِعُهُمْ كلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسةٌ سادِسهُمْ كلْبهُمْ رَجْمَا بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سبْعَةٌ وَ ثَامِنهُمْ كلْبهُمْ قُل رَّبى أَعْلَمُ بِعِدَّتهِم مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلا قَلِیلٌ فَلا تُمَارِ فِیهِمْ إِلا مِرَاءً ظهِراً وَ لا تَستَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَداً

به زودی خواهند گفت: سه نفر بودند، چهارمین آنان سگشان بود. و می‌گویند: پنج نفر بودند، و ششمین آنان سگشان بود، در حالی که [این اظهار نظر‌های بی‌دلیل] تیر به تاریکی انداختن است. و می‌گویند: هفت نفر بودند، هشتمین آنان سگشان بود. بگو: پروردگارم به شماره آنان آگاه‌تر است، جز اندکی کسی شماره آنان را نمی‌داند. پس درباره آنان بحث و مجادله مکن مگر بحث و مجادله‌ای ظاهر، و در مورد آنان از هیچ کس نظر مخواه.

۲۳- وَ لا تَقُولَنَّ لِشاى ءٍ إِنى فَاعِلٌ ذَلِك غَداً

و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم

۲۴- إِلا أَن یَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُر رَّبَّك إِذَا نَسِیت وَ قُلْ عَسى أَن‌یهْدِیَنِ رَبى لاَقْرَب مِنْ هَذَا رَشداً

مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن ان شاءالله را] از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو:‌امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیک‌تر باشد، راهنمایی کند.

۲۵- وَ لَبِثُوا فى كَهْفِهِمْ ثَلَث مِائَةٍ سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسعاً

[اصحاب کهف] سیصد سال در غارشان ماندند و نُه سال به آن افزودند.

۲۶- قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلىٍّ وَ لا یُشرِك فى حُكْمِهِ أَحَداً

بگو: خدا به مدتی که ماندند داناتر است، [برای اینکه] غیب آسمان‌ها و زمین ویژه اوست، چه بینا و چه شنواست، برای اهل آسمان‌ها و زمین سرپرست و یاوری جز او نیست و احدی را در فرمانروایی‌اش بر جهان هستی شریک نمی‌گیرد.

درباره غار حرا
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *