معنی و مفهوم شعر امید فارسی پایه چهارم
در این پست، معنی و مفهوم شعر امید ( کتاب فارسی چهارم ) را برای شما دوستان عزیز آماده کرده ایم. با دانشچی همراه باشید.
معنی شعر امید
۱- شنیدستم که شهبازی کهنسال
کبوتر بچهای را کرد دنبال
معنی: شنیده ام که روزی از روزها، باز بزرگ جثه ای کبوتر بچه ای را دنبال کرد.
شهباز: جانوری است شکاری که به جثه از باز بزرگتر و به گیرائی کمتر میباشد و باز بزرگ را نیز گویند.
۲- ز بیم جان کبوتر کرد پرواز
به هر سو تاخت تازان از پیاش باز
معنی: کبوتر از ترس جانش پرواز می کرد. باز بزرگ هم با سرعت به هر طرف که کبوتر پرواز می کرد، هجوم می برد.
تاخت: هجوم برد، حمله کرد
تازان: در حال تاختن و حمله
۳- به دشت و کوه و صحرا بود پرّان
ز چنگ باز شاید در برد جان
معنی: کبوتر پر زنان به سمت دشت و کوه می رفت ( به هر طرف پر می زد) به امید اینکه از دست باز شکاری جان سالم به در برد.
پَرّان: پر زنان
۴- اجل را دید و شست از زندگی دست
درختی در نظر بگرفت و بنشست
معنی: کبوتر گویا با چشمان خودش مرگش را می دید که فرا رسیده و دیگر از زندگی ناامید شده بود. درختی را انتخاب کرد و زیرش نشست.
۵- نشست و سر به زیر پر فرو برد
که کی چنگال بازش میکند خرد
معنی: کبوتر زمین نشست و سرش را زیر پرهایش را کرد و منتظر ماند باز شکاری بیاید و با چنگال تیزش او را خرد و نابود کند.
۶- نظر کرد آن نگون اقبال بر زیر
که صیادی کمان بر کف به زه تیر
معنی: کبوتر سیاه بخت نگاهی به زیر درخت انداخت و دید که یک شکارچی کمانش را در دستش گرفته و تیرش را آماده پرتاب کرده است.
۷- کمان بر کف نموده قصد جانش
هدف بگرفته و کرده نشانش
معنی: صیاد کمان را در دستش گرفته و قصد داشت کبوتر را شکار کند. بنابراین نشانه کمان را سمت کبوتر گرفت.
۸- به زیر پای صیاد و به سر باز
نه بنشستن صلاح است و نه پرواز
معنی: حالا کبوتر در زمین گرفتار صیاد بود و در بالای سرش هم گرفتار باز شکاری. بنابراین نه نشستن در زمین به صلاح او بود (چون هرلحظه ممکن بود صیاد او را شکار کند) و نه مصلحت بود که بلند شود و پرواز کند. ( چرا که باز شکاری در آسمان بود)
۹- به کلی رشتهی امید بگسست
در آن دم دل به امید خدا بست
معنی: اینجا بود که کبوتر از همه جا و همه چیز ناامید شد. اما در آن لحظه فقط امیدش به خدا بود و در دلش به کمک خداوند امید داشت.
۱۰- چو امیدش به حق بود آن کبوتر
نجات از مرگ دادش حی داور
معنی: چون کبوتر از همه جا قطع امید کرد و فقط به خدا دل بست، خداوند نیز که مانند یک داور حی و حاضر، شاهد تمام ماجرا بود، کبوتر را نجات داد.
۱۱- بزد ماری به شست پای صیاد
قضا بر باز خورد آن تیر و افتاد
معنی: ماری در آنجا شست پای صیاد را نیش زد. اتفاقا آن تیر صیاد که آماده پرتاب بود، رها شد و به باز شکاری که در آسمان بود اصابت کرد!
۱۲- به خاک افتاد هم صیاد و هم باز
کبوتر شاد و خندان کرد پرواز
معنی: بنابراین هم صیاد به زمین افتاد و هم باز شکاری! کبوتر هم خوشحال شد و پرواز کرد.
پیشنهادی: دانلود کتاب درسی فارسی پایه چهارم دبستاناختصاصی-دانشچی