خانه » مهارت نوشتاری » انشا در مورد اگر من پزشک بودم

انشا در مورد اگر من پزشک بودم

انشا دانش آموزی با موضوع اگر من پزشک بودم

انشا درمورد اگر من پزشک بودم

انشا با موضوع اگر من پزشک بودم به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

انشا اگر من پزشک بودم

در دوران تحصیل خیلی وقت‌ها به این فکر می‌کنم که در آینده چه شغلی را انتخاب کنم؟ با دوستانم درمورد آن حرف می‌زنم و از علاقه‌هایمان به هم می‌گوییم. در ذهن خود آینده را می‌سازیم و مشغول به کار می‌شویم.

داشتم فکر می‌کردم من اگر یک پزشک بودم، چگونه دکتری می‌شدم؟ دوست داشتم دکتر مهربان و ماهری باشم که مردم از شهرهای دور و نزدیک به دیدارم می‌آمدند. در کار من خوب شدن بیمار اولین اصل بود و به مسائل دیگر مثل پول فکر نمی‌کردم.

دوست داشتم انقدر مهربان باشم که بچه‌ها از من نترسند و اگر گاهی مریض شدند با علاقه به دیدنم بیایند. دکتری را می‌شناسم که در مطب خود یک میز پر از اسباب‌بازی دارد. هرگاه کودکی به مطبش می‌رود، دقایقی با او بازی می‌کند، اسباب‌بازی‌هایش را نشانش می‌دهد، آنها را به دست بچه‌ها می‌دهد تا بازی کنند؛ سپس وقتی کودک به او اعتماد کرد، معایناتش را شروع می‌کند. من دوست دارم چنین دکتری باشم.

در تلویزیون دیدم، پزشکانی هستند که به همه جای دنیا سفر می‌کنند و رایگان مردم نیازمند را درمان می‌کنند. من دیدم که چقدر مردم از دیدن آنها خوشحال می‌شوند و چقدر برای آنها دعا می‌کنند. دوست دارم اگر پزشک شدم، اول به همه‌جای کشور خودم سفر کنم و بیماران را رایگان درمان کنم، سپس به گروه پزشکان اضافه شوم و به دیگر نقاط دنیا بروم.

من دیدم که این پزشکان چه حال خوبی دارند و چقدر از این کار خوشحال هستند. من دوست دارم با کارم خوشحال باشم و مردم را نیز خوشحال کنم. من اگر پزشک بودم به دیگر بچه‌هایی که مثل من مشغول درس خواندن هستند، کمک می‌کردم تا اگر به این شغل علاقه دارند و اگر اخلاق خوبی دارند، پزشک شوند و در دوران تحصیل آنها را یاری می‌کردم.

دوست داشتم قدرتی داشتم که به همه اندکی اطلاعات پزشکی بدهم، کارهای ضروری را به آنها آموزش بدهم تا اگر روزی با مشکلی برخورد کردند از اینکه پزشک نیستند ناراحت و غمگین نباشند و تا رسیدن دکتر به آنها بتوانند کارهایی که یاد گرفته‌اند را انجام دهند.

اگر پزشک بودم، دوست داشتم بتوانم زمانی که به مناطق محروم می‌روم تا وظیفه خود را انجام دهم، هدایایی برای مردم آنجا بخرم تا دلهایشان را شاد کنم. لوازمی که برای ما یک چیز خیلی معمولی و پیش‌پاافتاده است، برای برخی از آنها آرزو است. دوست داشتم علاوه بر سلامتی، هدیه‌ای نیز به آنها بدهم تا همیشه در خاطرشان بمانم.

پزشکی شغل مقدسی است. اگر در این شغل حرفه‌ای و با اخلاق باشیم، علاوه بر اینکه درآمد بالایی کسب می‌کنیم، محبوبیت زیادی هم نزد مردم پیدا می‌کنیم و از همه مهم‌تر اینکه آنها برای سلامتی ما دعا می‌کنند و لبخندی بر لب‌هایشان می‌نشیند.

پیشنهادی: انشای خواندنی در مورد اگر من …

انشا اختصاصی _ نویسنده: محیا بخشی فرد

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *