خانه » مهارت نوشتاری » انشا در مورد اگر من یک درخت بودم

انشا در مورد اگر من یک درخت بودم

انشا ادبی درباره اگر من یک درخت بودم 

انشا در مورد اگر من یک درخت بودم

انشا با موضوع اگر من یک درخت بودم به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا اگر من یک درخت بودم

طبیعت، یکی از زیباترین عجایب هستی که نشان دهنده هر فصلی باشد، حس درونی خاصی را در انسان به وجود می‌آورد. یکی از زیباترین و متنوع‌ترین اجزای طبیعت، درخت است. درختان فارغ از اینکه میوه‌دار باشند یا تزئینی، نقش مهمی در تولید اکسیژن دارند. در هر کجا که باشند سایه‌ای می شوند در گرما و بزرگترین ناجی از نور خورشید سوزان.

هر قسمت از درخت کاربردی دارد. میوه‌ها برای خوردن، برگها برای مصارف دارویی، چوب که همان تنه و ساقه درخت است، هزاران مورد مصرف در زندگی انسانها دارد. ریشه‌های آنها در صنایع دارویی و صمغ آنها هزاران مصرف در تهیه مواد کاربردی، برای مصارف صنعتی دارند، و چقدر سخاوتمند و بی ادعا هستند. میوه و سایه خود را از هیچ کس دریغ نمی‌کنند، حتی از آنهایی که بهشان آسیب می‌رسانند.

تا به حال شده برای لحظه‌ای خودت را جای یک درخت بگذاری؟!.

من فکر می‌کنم اگر یک درخت بودم چه احساسی داشتم؟!.

از اینکه به هوایی که برای تنفس است اکسیژن بیشتری تزریق می‌کنم و سایه‌ای دارم برای استراحت خستگان از گرما و راه، آن وقت در ازای لطفم، به جای قدر دانی و مراقبت، با چاقو یا هر چیز تیز دیگری که در دست دارند روی تنه و ساقه‌ام خط بکشند و زخمی‌ام کنند…! آن وقت باز هم می‌توانستم این چنین سخاوتمند رفتار کنم؟!.

وقتی به شاخه‌هایم تاب می‌بستند و آویزان می‌شدند و شاخه‌هایم را می‌شکستند، چه می‌کردم، باز هم می‌توانستم با صبر و صلابت سر جایم بایستم؟!.

وقتی روی شاخه‌هایم پر از میوه است و هر کسی به طریقی که می‌تواند برای چیدن میوه‌هایم اقدام می‌کند، بدون اینکه متوجه باشد چه آسیبی به شاخه‌هایم می‌زند، باز هم ساکت و آرام می‌ایستادم؟!.

وقتی برای گرم شدن با قساوت تنه‌ام را تکه تکه می‌کنند باز هم می توانم آرام بایستم؟!.

لحظه‌ای که تبدیل به اجسام دیگری می‌شوم، مثلا می‌‌شوم میز و نیمکت، میز تحریر و… آن وقت کسی که راحت نشسته و شروع به خط کشیدن روی وسایلی که به آنها تبدیل شده‌ام می‌کند، باز هم میتوانم آرام باشم؟!.

وقتی تبدیل به کاغذی می‌شوم برای نوشتن و راحت مچاله و خط خطی می‌شوم، باز هم می‌توانم آرام باشم؟!.

خلاصه برایتان بگویم این چند لحظه کوتاه هم، برایم غیر قابل تصور و وحشتناک بود، اما در عوض باعث شد احساس مسئولیت بیشتری نسبت به طبیعت و درختان پیدا کنم و فهمیدم چه وظیفه خطیری به عنوان یک انسان روی شانه‌های خود دارم.

کلام آخر با درختان مهربان باشیم.

پیشنهادی: انشای خواندنی در مورد اگر من …

انشا اختصاصی _ نویسنده: مهتا قیدی 

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *