آشنایی با زندگی نامه محمدرضا کاتب
محمدرضا کاتب (زاده ۱۳۴۵، تهران) کارگردان و نویسنده ایرانی است که در رشته کارگردانی تلویزیونی فارغالتحصیل شد و به سریالسازی و فیلمنامه نویسی اشتغال یافت. گرایش به نوآوری و تجربیات تازه از بارزترین ویژگیهای آثار اوست.
وی نویسندگی را از نوجوانی آغاز کرد و آثاز اولیه خود در که در جمع داستان نویسان مسجد جوادالائمه مینوشت در مجله کیهان بچهها چاپ میکرد. کاتب از جوانترین اعضای آن جمع بهشمار میرفت. کتابهای ابتدایی او نیز درون مایه طنز داشتهاست.
بعد از آن در دانشکده صدا و سیما مشغول به تحصیل شد. از نویسندگان هم سن و سالش پرکارتر و نه داستان «اولین قدم»، «شب چراغی در دست»، «قطرههای بارانی»، «نگاه زرد پاییز»، «ختم ارباب والا»، «جای شما خالی»، «بلاهای زمینی»، «عبور از پیراهن» و «پری در آبگینه» را تنها در دهه ۶۰ به چاپ رسانیدهاست. درون مایه کتابهای ابتدایی وی، عمدتاً جنگ و مخصوص گروه سنی کودکان است.
محمدرضا کاتب گاهی فیلم نامه نیز مینویسد. از جمله کارهای او، همکاری وی با بهمن قبادی است که در نگارش فیلم نامه لاک پشتها پرواز میکنند کردهاست. کار دیگر او همکاری وی با محمدعلی طالبی درفیلم نامه فیلم سرخی سیب کال است که در جشنواره فیلم کودک سال ۸۴ از آن تقدیر شد. علاوه بر فیلم نامه، وی فیلم مستند نیز میسازد.
کاتب به ندرت تن به مصاحبه و سخنرانی میدهد و به عبارتی اهالی مطبوعات وی را گوشه گیر قلمداد میکنند و اغلب در پاسخ به خبرنگاران «مشغول به چکش کاری رمان جدید هستم» را تکرار میکند، حتی وی بعد از دریافت جایزه یلدا برای کتاب «وقت تقصیر» فقط به تشکر کردن بسنده کردهاست. عدهای از دوستانش علت آن را خجالتی بودن او قلمداد میکنند. علیرغم آنکه وی در داستانهای جدید خود به خشونت پرداختهاست، اما عمدتاً شوخطبع و لبخند به لب است.
ویژگی داستان های محمدرضا کاتب
مهمترین خصوصیت داستانهای او عدم قطعیت است. نتیجهگیری قطعی در مورد وقایع و شخصیتهای وی قبل از به پایان بردن داستان امکانپذیر نیست و شاید نتیجهگیریهای زودهنگام، در ادامه داستان با چالش روبرو شوند. شخصیتها در رمانهای او گسترش نمییابند و شاید سرانجامی نداشته باشند، این موضوعها باعث شدهاست وی را از نویسندگانی که به پست مدرنیسم گرایش دارند به حساب آوریم.
رمان «هیس» از این نظر بسیار برجستهاست. اگر چه این خصوصیت در رمان آخر او، «آفتابپرست نازنین» که رمان، ابتدا و انتهایی دارد، تا حدودی فرق کرده و رمان گرایشی به مدرنیسم را نشان میدهد. بارزترین و آشکارترین خصوصیت کتابهای کاتب، پاورقیهای زیادی است که کاتب در آنها به دنبال کردن داستان و به گونهای تکمیل داستان خود میپردازد.
گفت و گوی گهگاه طولانی و چند صفحهای این شخصیتها از خصوصیات مهم دیگر رمانهای اوست. این گفت و گوها هم شامل گفتگوی شخصیتها با یکدیگر و هم شامل گفت و گوی درونی شخصیتها میشود. این دو نوع گفتوگو در بعضی اوقات به هم گره خورده و تشخیص نوع آن برای خواننده دشوار میگردد.
عنصر دیگر تشکیل دهنده بیشتر رمانها و داستانهای او خشونت است. در واقع رمان وقت تقصیر موضوعی جز خشونت ندارد. خشونتی که بر بدنها اعمال میشود. در حقیقت عنصر دیگر تشکیل دهندهٔ رمانهای کاتب بدن است. حتی بعضی رمان او تا حدودی به گزارش کالبدشکافی شباهت دارد.
در رمان «پستی» پیش برندهٔ داستان، بدنی است که بر اثر برخورد با قطار از هم پاشیدهاست، در «آفتابپرست نازنین» بدن شخصیتی به نام مریم که به گروگان گرفته شدهاست، موضوع قرار گرفتهاست و در رمان «وقت تقصیر» باز بدنها هستند که عنصر اصلی هستند.
در حقیقت در رمان «وقت تقصیر» که تا حدودی تداعیکننده رمان «سرزمین محکومان» اثر فرانتس کافکا میباشد، داستان بدنهایی است که شکنجه میشوند و در این رمان از روشهای شکنجهای که در قدیم مرسوم بودهاست، بسیار صحبت شدهاست.
این شباهت رمانهای او به گزارشات کالبدشکافی سبب شدهاست تا بعضی رمانهای او، همچون آفتابپرست نازنین، به رمانهای پلیسی نیز شباهت داشته باشد. بنابراین کاتب برای خوانندگانی که از کتاب آرامش بخواهند، نویسنده مطلوبی نخواهد بود. از این رو طنزی که کاتب از ابتدای نویسندگی خود از آن استفاده میکردهاست، تحت تأثیر این خشونت قرار گرفته و رفته رفته به طنز سیاه و تلخ تبدیل شدهاست.
به دنبال این خشونت، مرگ نیز تمام آثار کاتب را تحت تأثیر قرار دادهاست. در تمام رمانهای وی، یک یا چند شخصیت با مرگ مواجه میشوند و این مرگها، نقاط عطف داستانهای او نیز هستند. از این نظر که وی داستاننویسی است که توجه بسیاری به مرگ نشان میدهد، میتوانیم وی را از وفاداران به موریس بلانشو که معتقد بود ادبیات جز مرگ موضوع دیگری ندارد، بدانیم.
حتی اغلب شخصیتهای وی که به مرگ دچار نمیشوند نیز بین مرز حیات و مرگ قرار دارند و زندگی بیهوده و بی هدفی را دنبال میکنند. از این نظر نیز میتوانیم وی را تحت تأثیر ویلیام فاکنر بدانیم. ایستادن بر مرز زندگی و مرگ یا به عبارتی بیدلیل بودن شخصیتهای ابداعی کاتب برای ادامه زندگی، کاتب را از نویسندگان معاصر او که اغلب، زندگی پربار را موضوع خود قرار دادهاند، متمایز ساختهاست.
البته تأثیرپذیری او به گونهای نیست که سعی در رونویسی یا تقلید داشته باشد بلکه این تأثیرپذیری را به گونهای در خود حل کرده و به عبارتی میتوان وی را، علیرغم تأثیرپذیری که از دیگران داشتهاست، نویسندهای مستقل محسوب کرد.
اطناب سخن و کم توجهی به خلاصه گویی یکی از نواقص جدی رمان نویسی او قلمداد میشود. کاتب به دادن توضیحات اضافی و زیاده گوییهای ملالآور (به ویژه در آفتابپرست نازنین) علاقه زیادی نشان دادهاست. شخصیت ویراستاری به نام ف. باقری پای ثابت رمانهای او است.
در کتاب «هیس» حتی با فونتها هم بازی شدهاست. طرح جلد کتابهای کاتب و محتوای آن کتابها حداقل در نگاه اول بی ارتباط به نظر میرسند؛ موقعیت جغرافیایی سرد کوهستانی که داستان آفتابپرست نازنین در آن جریان دارد با طرح جلد کتاب که نشان دهندهٔ شالیزاری با گندمهای طلایی در بهار است، همراه شدهاست. در مورد کتابهای دیگر او نیز همین ایراد وجود دارد.
آثار محمدرضا کاتب
مجموعه داستان
• قطرههای بارانی، ۱۳۷۱
• نگاه زرد پاییزی، ۱۳۷۱
• عبور از پیراهن، ۱۳۷۲
رمان
• شب چراغی در دست، ۱۳۶۸
• فقط به زمین نگاه کن، ۱۳۷۲
• دوشنبههای آبی ماه، ۱۳۷۴
• هیس، ۱۳۷۸؛ برنده بهترین رمان سال جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی
• پستی، ۱۳۸۱
• وقت تقصیر، ۱۳۸۲
• آفتابپرست نازنین، ۱۳۸۸
• رامکننده، ۱۳۹۰
• بی ترسی، ۱۳۹۲
• چشمهایم آبی بود، ۱۳۹۴
• بالزنها، ۱۳۹۶
فیلمنامه
• ماه شب چهارده (۱۳۸۵)
• سرخی سیب کال (۱۳۸۴)
کارگردانی
• مجموعه داستانی گنجشک و ماه، ۱۳۷۸
پیشنهادی: درباره زندگینامه نیما یوشیجزندگینامه محمدرضا کاتب و آثارش _ دانشچی