انشای دانش آموزی درباره خیرخواهی
انشا با موضوع خیرخواهی به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
۱) موضوع انشا خیرخواهی
خیرخواهی، نغمهای دلنشین است که در تاریکی دنیا نواخته میشود و نوید بخش امیدی روشن برای بشریت است. این صفت با ارزش، ریشه در نوعدوستی و همدلی دارد و به معنای میل به یاری رساندن به دیگران و آرزوی خیر و خوشبختی برای آنان است.
انسان خیرخواه، همچون فرشتهای در لباس انسان، در سختیها و مشکلات یاریگر همنوعان خود است و در شادیها و موفقیتهایشان نیز با آنان سهیم میشود. او نیکبختی و سعادت دیگران را نیکبختی خود میداند و از دیدن لبخند رضایت بر لبانشان شادمان میشود.
خیرخواهی، نهتنها به نفع دیگران است، بلکه ثواب معنوی فراوانی نیز برای فرد خیرخواه به ارمغان میآورد. یاری رساندن به نیازمندان، دلی پاک و صیقلی را به ارمغان میآورد و حس نوعدوستی و همدلی را در انسان تقویت میکند.
راههای گوناگونی برای ابراز خیرخواهی وجود دارد. گاه یاری رساندن به نیازمندان، تنها نیازمند لبخندی گرم و گوش شنوایی است. گاه، دستان سخاوتمندانهای که یاریگر نیازمندان است، مرهمی بر زخمهای کهنهی زندگی میشود.
از یاری رساندن به یک رهگذر گرسنه تا کمک به ساختن مدرسهای برای کودکان بیسرپرست، هر نوع خیرخواهی، گامی در جهت ساختن دنیایی آبادتر و انسانیتر است.
بیایید همگی با نهادینه کردن فرهنگ خیرخواهی در جامعه، به یاری یکدیگر بشتابیم و دنیایی سرشار از عشق، محبت و همدلی بسازیم.
خیرخواهی، نه یک وظیفه، بلکه یک انتخاب است. انتخابی که ما را به سوی انسانیت حقیقی رهنمون میشود و گوهر گرانبهای فطرتمان را به درخشش در میآورد.
به یاد داشته باشیم، هر یک از ما ذرهای از این جهان پهناور هستیم و یاری رساندن به یکدیگر، همانند پیوستن قطرات باران به یکدیگر، سیل عظیمی از نیکوکاری را به راه میاندازد که سیاهی ظلم و ناامیدی را از بین میبرد و سرزمینی سرشار از نور و امید را برای نسلهای آینده به ارمغان میآورد.
بیایید با گامهایی کوچک، شعلههای خیرخواهی را در دلهایمان روشن نگه داریم. خیرخواهی، زبانی جهانی است که همه انسانها آن را میفهمند. زبانی که نیاز به مترجم ندارد و پیام صلح و دوستی را به گوش تمام جهانیان میرساند.
۲) انشا داستانی درباره خیر خواهی
در روستای کوچکی که در دامنهی کوههای سر به فلک کشیده قرار داشت، پیرزنی به نام برکت زندگی میکرد. برکت زنی تنها بود و روزگار خود را با قالیبافی و پرورش گلهای رنگارنگ سپری میکرد.
او قلبی مهربان و روحی بخشنده داشت و همواره یاریگر نیازمندان بود. در روستای برکت، زمستانها بسیار سرد و طاقتفرسا بود و بارش برف سنگین، رفت و آمد را برای مردم دشوار میکرد.
در یکی از این زمستانهای سخت، کولاک شدیدی در روستا آغاز شد و راهها را به طور کامل مسدود کرد. سرمای طاقتفرسا، مردم را در خانههایشان محبوس کرده بود و بسیاری از خانوادهها با کمبود غذا و آذوقه مواجه شده بودند.
برکت که از حال و روز همسایگان خود باخبر بود، نگران حال آنها شد. او با وجود سن و سال بالا، تصمیم گرفت تا به یاری آنها بشتابد. سبدی پر از نان و مقداری هیزم را آماده کرد و با وجود کولاک و سرمای شدید، راهی خانهی همسایگان شد.
او با دستان لرزان، در خانهها را یکی پس از دیگری کوبید و با لبخندی گرم، آذوقه و هیزم را به آنها هدیه داد. برکت در آن روز سخت و طاقتفرسا، ناجی جان بسیاری از اهالی روستا شد.
مردم روستا که از مهربانی و فداکاری آن پیرزن متعجب شده بودند، او را فرشتهی نجات خود میدانستند. داستان خیرخواهی برکت در تمام روستا زبانزد شد و مردم از او به عنوان الگویی برای نوعدوستی و یاری رساندن به همنوع یاد میکردند.
از آن روز به بعد، اهالی روستا نیز با الهام از برکت، به یاری یکدیگر میشتافتند و در سختیها و مشکلات، دست در دست هم میگذاشتند. باران مهربانی آن پیرزن، تاریکی زمستان سخت را در آن روستای کوچک به روشنایی امید و همدلی تبدیل کرد و درسهایی ارزشمند از خیرخواهی و فداکاری را به یادگار گذاشت.
انشا درباره زیبایی های آفرینشانشا اختصاصی _ نویسنده: الهام روشن