خانه » پایه نهم » پاسخ سوالات درس دوم نگارش نهم واژه‌ها را بشناسیم، گزینش کنیم و به کار بگیریم

پاسخ سوالات درس دوم نگارش نهم واژه‌ها را بشناسیم، گزینش کنیم و به کار بگیریم

جواب به سوالات و فعالیت درس دوم نگارش نهم ( پاسخ ها به صورت گام به گام )

پاسخ سوالات درس دوم نگارش نهم واژه‌ها را بشناسیم، گزینش کنیم و به کار بگیریم

پاسخگویی به سوالات درس دوم کتاب نگارش نهم واژه‌ها را بشناسیم، گزینش کنیم و به کار بگیریم صفحه ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴ با دانشچی همراه باشید.

جواب سوالات نگارش نهم درس دوم واژه‌ها را بشناسیم، گزینش کنیم و به کار بگیریم ( پاسخ گام به گام )

فعالیت‌های نگارشی درس دوم 

متن زیر را بخوانید و شیوه‌های کاربرد واژگان را در آن نشان دهید. ( پاسخ ها با رنگ سبز )

برادران، ای برادران، قربانتان بشوم! این اوّل سال و آغاز بهار، همه کسانی که با هم قهر بودند، آشتی کردند. شما که تا همین دیروز و پریروز با هم چلو پلو می‌خوردید و دیشلمه همدیگر را فوت می‌کردید و قربان صدقه هم می‌رفتید و غیره، حالا مثل کارد و پنیر شده‌اید که چی؟ به قول قُدما: از جای برخیزید! غبار کدورت‌ها را به آب رفاقت شسته، بلکه در محضر ما، یکدیگر را تا حدودی ماچ نموده، قال قضیه را بکنید. هر چه زودتر بهتر؛ زیرا کار داریم، می‌خواهیم برویم به کارمان برسیم. اصلاً بگو ببینم کار شما از کجا بیخ پیدا کرد؟ چه جوری رابطه‌تان شکر آب شد؟ ارتباط تنگاتنگ شما در اثر چه مسئله‌ای از هم گسیخت؟ چی شد که همچین شد؟…

نوع کاربرد نمونه‌ها
واژه‌های مترادف اول، آغاز – چلو، پلو
واژه‌های متضاد قهر، آشتی
ظرفیت شبکه معنایی دیروز، پریروز
گسترش واژه شکر آب، قال قضیه، فوت کردن، قربان صدقه، بیخ پیدا کردن، ارتباط تنگاتنگ
تنوع فعل‌ها بودید، کردید، می‌خوردید، می‌رفتید، برخیزید، بکنید، داریم، برویم، برسیم، گسیخت، شد

به دلخواه، موضوعی را برگزینید و به هنگام نگارش از همه گونه‌های کاربرد واژگانی (مترادف، متضاد، شبکه معنایی، گسترش واژه و تنوّع افعال)، بهره بگیرید.

📗 پاسخ: موضوع: ویژگی‌های اخلاقی

خصوصیات اخلاقی از نشانه‌های بارز انسان است. این خصوصیات پیر و جوان و کوچک و بزرگ ندارد، هرکس به اندازه خود بهره‌ای از آن برده است.

در بعضی سنین برخی از ویژگی‌ها برجسته‌تر می‌شود. مثلاً در کودکی غم و شادی را خیلی واضح و آشکار می‌توان از چهره فرد دریافت کرد که با بالا رفتن سن شاید تشخیص آن کمی سخت‌تر باشد. در بزرگسالی افراد سعی بر پنهان کردن احساسات خود دارند، شاید فکر می‌کنند با بروز عواطف و احساسات به غرور آنها لطمه وارد شود.

افراد در سنین بالاتر کمی رفتارهای پیچیده‌تری دارند. مثلاً جای اینکه رک و راست بگویند عاشق کسی شده‌اند، بازی با کلمات را آغاز می‌کنند و می‌گویند شاید علاقه شدید قلبی به کسی داشته باشند اما مطمئن نیستند. یا مثلاً جای اینکه بدون تعارف بگویند من از رفت و آمد با شخصی خوشم نمی‌آید، با بهانه‌جویی می‌گویند که سرم شلوغ است یا درس دارم تا از رفتن به خانه او طفره بروند.

با رسیدن به سن پیری، همه چیز رنگ تازه‌تری به خودش می‌گیرد. دیگر از آن عواطف و احساسات آتشین که به صورت لحظه‌ای در وجود کسی زبانه می‌کشید، خبری نیست. افراد سال‌خورده عاقلانه‌تر و پخته‌تر نسبت به جوان‌ترها عمل می‌کنند. این همان علت نصیحت کردن بزرگ‌ترهای ماست.

آنها راهی را رفته‌اند که ما در مدت ۵۰ سال قرار است طی کنیم. پس برای اینکه پا جای پای اشتباهات آنها نگذاریم،‌ از هر موقعیتی برای نصیحت کردن ما استفاده می‌کنند. بنابراین باید بدانیم حرف‌های بزرگ‌ترهای ما از سر دلسوزی است، نه از سر لجبازی یا هرچیز منفی دیگری که در ذهن شماست.

نوع کاربرد نمونه‌ها
واژه‌های مترادف واضح و آشکار، عواطف و احساسات، خصوصیات و ویژگی
واژه‌های متضاد پیر و جوان، کوچک و بزرگ، غم و شادی، رفت و آمد
ظرفیت شبکه معنایی رک و راست، عاقلانه‌تر و پخته‌تر، اخلاق، غم، شادی، غرور، علاقه، دلسوزی، لجبازی
گسترش واژه خصوصیات اخلاقی، نشانه‌های بارز انسان، رفتارهای پیچیده‌تر، بازی با کلمات، علاقه شدید قلبی، بدون تعارف، رنگ تازه‌تر، پا جای پای اشتباهات
تنوع فعل‌ها است، ندارد، می‌شود، باشد، دارند، می‌کنند، شده‌اند، می‌گویند، نیستند، نمی‌آید، بروند، می‌گیرد، می‌کشید، رفته‌اند، کنیم، نگذاریم، بدانیم

درست‌نویسی

جمله‌های زیر را ویرایش کنید:

آرمان، به دریچه سحرآمیز نگاه و وارد آن شد.

📗 پاسخ: آرمان، به دریچه سحرآمیز نگاه کرد و وارد آن شد.

شغالِ شکمو، داخل باغ و از انگورهای آن خورد.

📗 پاسخ: شغالِ شکمو، داخل باغ شد و از انگورهای آن خورد.

 حکایت‌نگاری درس دوم 

حکایت زیر را بخوانید و به زبان ساده، بازنویسی کنید.

دزدی، پیراهنی را دزدید و آن را به پسرش داد که به بازار ببرد و بفروشد. پسر، پیراهن را به بازار برد؛ اما آن را از او دزدیدند. وقتی به خانه برگشت، پدرش پرسید: «پیراهن را به چه قیمتی فروختی؟» پسر گفت: «به همان قیمتی که شما خریده بودید!».

📗 پاسخ: یک روز شخصی در بازار قدم می‌زد و دنبال مغازه‌ای می‌گشت که صاحبش غافل باشد و بتواند جنسی را از او بدزد. به یک مغازه لباس‌فروشی رسید که صاحبش در حال چرت زدن بود. موقعیت را مناسب دید و یکی از پیراهن‌های آن را برداشت و فرار کرد. وقتی به خانه رسید، پیراهن را به پسرش داد که به بازار ببرد، آن را بفروشد و پولش را برای او بیاورد.

پسر به بازار رفت؛ اما همینکه به آنجا رسید، ناگهان یک نفر پیراهن را از دست او کشید و فرار کرد. پسر که بهت‌زده بود، نتوانست حتی از جای خود تکان بخورد تا به دنبال دزد برود. ناچار دست خالی به خانه برگشت. پدرش از او پرسید: «پیراهن را چند فروختی؟» پسر که نمی‌خواست اعتراف کند از او دزدی شده، به پدر پاسخ داد: «به همان قیمتی که شما خریده بودید، فروختم.» به این ترتیب پسر زیرک پدر را متوجه اشتباه خود کرد.

جواب درس‌های بعدی نگارش نهم دانلود PDF کتاب نگارش نهم
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *