انشا دانش آموزی درباره مزرعه ای در انتظار باران
انشا با موضوع مزرعه ای در انتظار باران به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا مزرعه ای در انتظار باران
در یک روستای دور، مزرعهای وجود داشت. این مزرعه صاحبی نداشت و در میان زمینهای دیگر، بسیار خشک به نظر میرسید. مزرعه هیچ محصولی نداشت و زمین از شدت بیآبی، ترک خورده بود. صاحبان زمینهای دیگر از این که مزارعی سرسبز و غنی داشتند، به خود افتخار میکردند. آنها هر روز به مزرعههای گندم خود سر میزدند و آنها را آبیاری میکردند. بارندگی منطقه بسیار کم بود و کشاورزان روشهای مختلفی را برای آب رساندن به زمینهایشان انتخاب کرده بودند. هیچکس نیز نمیتوانست مزرعه را از آن حال نجات دهد و او هرروز، بدتر از روز قبل خود میشد. مردم داستانهایی را درباره صاحب آن تعریف میکردند. زمانی که خشکسالی آغاز شده بود، او درآمدی نداشت تا صرف خرید گاری کند و برای مزرعه خود آب ببرد. از این رو آنقدر در خانه ماند تا سرسبزترین مزرعه روستا، به خشکترین آنها تبدیل شد. هیچ کشاورزی نیز نمیتوانست مزرعه را به حالت پیشین خود بازگرداند؛ زیرا همه تلاشها بینتیجه میماندند و زمین از حالت ترکخورده، تغییر نمیکرد.
روزها گذشتند، روزی کشاورز پیر به سمت مزرعه خود حرکت کرد. در راه با خداوند سخن میگفت و از او میخواست که بارانی ببارد و زمینش کمی شاداب و سبز شود. او در این افکار غرق بود که با صدای صاعقه، رشته افکارش پاره شد. پس از گذشت چند ثانیه، متوجه شد که باران میبارد. او بسیار خوشحال بود و به سمت مزرعه میدوید. نمیدانست باید چه کند؛ زمین را شخم بزند یا بذر بکارد؟ تصمیم گرفت بذرهایی که به همراه داشت را در گوشه و کنار مزرعه قرار دهد تا جوانه بزنند. بارش باران بسیار طولانی بود و در چند روز بعد نیز ادامه داشت. پس از آن هر چند روز یکبار بارانی شدید میبارید و مزرعه را آبیاری میکرد.
مزرعه ای که در انتظار باران بود، بسیار سیراب شد. محصولات آن در زیر باران میدرخشیدند و خودنمایی میکردند. کشاورز به یاد ضربالمثل از تو حرکت، از خدا برکت افتاد و تصمیم گرفت هیچگاه از یاد خدا غافل نشود.
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی
لیست انشاهای دانش آموزی