خانه » ادبیات » معنی شعر” آزمودم دل خود را به هزاران شیوه “

معنی شعر” آزمودم دل خود را به هزاران شیوه “

آشنایی با معنی و مفهوم شعر آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

معنی شعر آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

در ادامه با معنی و مفهوم این شعر زیبا از جناب مولانا آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معنی شعر آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد

آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد

معنی: آتش عشق تو مرا سوزاند و هیچ نشانی از آن برجای نماند. (این آتش درونم را سوزاند حتی اگر ظاهرا اثری دیده نشد).  خواستم این آتش را به طریقی مهار کنم اما فایده ای نداشت.

 

آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد

معنی: با هزاران شیوه و ترفند دل عاشق خود را امتحان کردم بلکه آرام گیرد اما همگی بی اثر بودند چرا که این دل فقط به وصل تو راضی می شود.

 

آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید

و آنچ در آتش کرد این دل من، عود نکرد

معنی: آن درد عظیمی که دل من در ازای عاشقی متحمل شد، کوه هم آن را تجربه نکرده است.  آن طور که عشق دل مرا سوزانده است، آتش عود را نسوزانده!

 

گفتم این بنده نه در عشق گرو کرد دلی

گفت دلبر که بلی کرد ولی زود نکرد

معنی: به معشوق گفتم مگر من دل به عشق تو نداده ام؟ گفت: چرا! دادی. ولی دیر دادی!

 

آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر

آنچ پشه به دماغ و سر نمرود نکرد

معنی: آه! دیدی که آن گناه، چه بر سرم آورده است؟ حتی عقوبت من سخت تر از عقوبت نمرود سرکش بود که خداوند پشه ای را مامور عذابش کرد به این صورت که از بینی وارد سرش شد و شروع به خوردن مغز سرش کرد. (آن همه رنج و بلایی که من دیدم نمرود ندید!)

 

گر چه آن لعل لبت عیسی رنجورانست

دل رنجور مرا چاره بهبود نکرد

معنی: اگرچه لب تو مثل عیسی، شفا دهنده رنجوران است اما با این حال هیچ کاری برای دل رنجور من نکرده است.

 

جانم از غمزه تیرافکن تو خسته نشد

زانک جز زلف خوشت را زره و خود نکرد

معنی: وجودم از نازها و عشوه های تو که همچون تیری به سمت قلب من پرتاب می شود،هرگز خسته و رنجور نشد چرا که این غمزه های تو ناشی از زلف زیبای تو بود که همچون زره بر تنت و کلاه خودی بر سرت ریخته شده بود. (شاعر گیسوی معشوق را به کلاه خود و زرهی تشبیه کرده که تمام سر و بدنش را پوشانده و با این زیبایی همراه با نازش دل او را نشانه رفته است.)

 

نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است

در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد

معنی: حسن و زیبایی تو هرچند مایه حسادت افراد حسود است، اما آن طور که دل من را سوزاند، دل هیچ کسی را نسوزانده است حتی دل حسود را!

♦ یعنی زیبایی تو هم دل حسود را سوزانده هم دل من را، با این تفاوت که دل حسود از روی کینه و حسادت می سوزد ولی دل من از روی محبت و عشق.

♦ نمک سود شدن جگر کنایه از نهایت غم و غصه است؛ همان که گویند: جگرم خون شد!

♦ چمن، زیر دست و پا بوده و زیبایی قابل توجهی ندارد به همین دلیل به سرو و گل و … حسادت می کند.

 

هین خمش باش که گنجیست غم یار ولیک

وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد

معنی: خاموش باش و غم و عشق و دلتنگی معشوق را به کسی فاش نکن چرا که این گنجینه ای است که نمی توان این غم و عشق را توصیف کرد مگر با رنگ  و روی پریده و زرد عاشق.

اختصاصی-دانشچی

معنی چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *