خانه » ادبیات » شعر در مورد تفکر و آموختن

شعر در مورد تفکر و آموختن

اشعار زیبا درباره تفکر و اندیشه و یادگیری 🧠

شعر در مورد تفکر و آموختن

در ادامه با اشعاری زیبا درباره تفکر و اندیشیدن آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

شعر تفکر ۱

تــفـکـر کن فراوان در خلایق

اگر خواهی شوی محبوب و لایق

نظر کن در نباتات و جمادات

به چشمِ دل ، که باشد فوقِ عادات

نگاه کن خاک را ، یک دم پسر جان

که باشد خاک را ، آیت ز جانان

ز خاک آید پدید انسانِ ” آگـاه ”

بجوشد از دلش صد چشمه و چاه

به اِذن اللّه دهد عیسی بر آن جان

نهد صورت بر آن، موسی ابن عمران

هر آنکس باشدش با او رفاقت

شود با خیلِ خوبان در رقابت

زِ خاک آید برون صدها صنوبر

هزاران بوته ی ناب و مُعَطر

*********************

شعر تفکر ۲

ارزش انسان ز علم و معرفت پیدا شود

بی هُنر گر دعوی بیجا کند رسوا شود

در مسیر زندگی هرگز نمی افتد به چاه

با چراغ دین و دانش گر بشر بینا شود

هر که بر مردان حقّ پیوست عنوانی گرفت

قطره چون واصل بدریا می شود دریا شود

آدمی هرگز نمی بیند ز سنگینی گزند

از سبک مغزی بشرچون سنگ پیش پاشود

سر فرو می آورد هر شاخه از بارآوری

می کند افتادگی انسان گر دانا شود

قیمت گوهر شود پیدا بر گوهر شناس

قدر ما، در پای میزان عمل پیدا شود

*********************

شعر تفکر ۳

بی حس و بی گوش و بي فكرت شـويد

تا خطــاب ارجعـی را بشنــويد

سينه، صيقل هـا زده در ذكــر و فكــر

تا پذيـــرد آينــهِ دل، نقش بِكر

حيـــرتي بايـــد كـه رُوبد فكــــر را

خــورده حيرت، فكر را و ذكر را

ذكـــر، فكـــر را آرد در اهــــتـــزاز

ذكر را خورشيدِ اين افسرده ساز

*********************

شعر تفکر ۴

بجز شکر پروردگار جهان

چه شایسته تر تا بگوید زبان

بهر لحظه شکرش تفکر فزود

شگفتی بزرگی کران بیکران

جهان صغیر است هر آدمی

بچشم خرد گر ببینی جهان

دلت صیقلی کن به اکسیر عشق

که تا باز تابد بتو نور جان

بشادی گرا و دلی شاد کن

بگردان دل خلق را شادمان

عبادت بود خیر خواهی بخلق

به نرمی بپرداز با مردمان

تفکر بود عشق بر خالقت

تفکر همان عشقبازی بدان

بهر چیزخواهی به تعدیل باش

بجز عشق پروردگار جهان

گر”عبدی” به تعدیل میکرد کار

دل روشنی داشت چون عار

*********************

شعر تفکر ۵

ابرهای سنگین تفکر آمدند

رعد و برق تفکرهای نو آمدند

باران موضوع باریدن گرفت

و من زیر باران مانده ام

فکرهای زیادی به تنمم هجوم آورده اند

از شدتشان خیش تفکرم

کدامشان مرا مریض خود میکند

در تب کدامشان خواهم سوخت

باز در بستر مریضی این تفکر

چند روزی اسیرم تا خوب شوم

منتظر باران بعدی میمانم

منتظر طراوت باران

منتظر شکوفایی فکرم

در هجوم قطره ها

زنده باد ابرهای سنگین تفکر

زنده باد باران

زنده باد باران

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *