انشا دانش آموزی درباره یک روز هیجان انگیز
انشا با موضوع یک روز هیجان انگیز به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا یک روز هیجان انگیز
آن روز هم مثل همه روزهای تابستان، هوا گرم بود. اواسط مردادی که انگار خورشید آن میخواست قدرت گرمایش را به رخ بکشد. من که استعداد گرمازده شدنم خوب بود، ظهرها بیرون رفتن از خانه برایم غدغن شده بود. موضوعی که به شدت از آن ناراحت بودم آخر خداوند، تابستان را برای بازی کردن ساخته است.
آن روز نمیدانم چند شنبه بود تعطیلات بود و شنبه و جمعهاش برایم فرقی نداشت. که از تلفن خانه خبر رسید که پسرخالههایم چند روزی برای مهمانی به خانه ما میآیند. این خبر حتی از هندوانه شیرین تابستان هم شیرینتر بود و من دائم به این فکر میکردم که حتما یک روز هیجان انگیز را در کنار آنها تجربه میکنم. قرار بود با پسرخالههایم بازی کنم و تنهایی در ساعتهای ظهر تمام شود. بالاخره در آن روز وصف ناشدنی مهمانها رسیدند. و پدرم تصمیم گرفت که ما را باغ وحش ببرد چون در شهری که پسرخالههایم زندگی میکردند باغ وحش نبود و آنها از شنیدن این خبر بسیار ذوق زده شدند.
بعد از خرید بلیط وارد محوطه باغ وحش شدیم. دیدن این همه موجود زنده از سراسر دنیا، کنار هم برای مهمانهای من بسیار هیجانانگیز بود. به قفس میمونها که نزدیک شدیم پسرخالهام موزی را از داخل جیبش درآورد و برای این که سر به سر میمونها بگذارد، جلوی چشم آنها شروع کرد به خوردن موز، که در یک چشم بهم زدن همه میمونها برای گرفتن موز به سمت پسرخالهام آمدند. و دور او حلقه زدند. اما در این میان میمون زبلی به جای موز کلاه پسرخالهام را از سرش قاپید. و درس خوبی به او داد. در راه برگشت به خانه بخاطر این اتفاق کلی خنده بین ما رد و بدل شد. و من و پدرم بسیار خوشحال بودیم که توانسته بودیم برای آنها یک روز هیجانانگیز درست کنیم.
انشا یک صبح سرد و برفی