خانه » مهارت نوشتاری » انشا ادبی در مورد یک صبح سرد و برفی زمستان

انشا ادبی در مورد یک صبح سرد و برفی زمستان

 انشا دانش آموزی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

انشا ادبی در مورد یک صبح سرد و برفی زمستان

انشا با موضوع یک صبح سرد و برفی زمستان به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع یک صبح سرد و برفی زمستان

زمستان بود. روز اول فصل زمستان. هواشناسی اعلام کرده بود که هوا سرد خواهد شد. در کمال تعجب از آسمان برف می‌بارید. باید در یک صبح سرد و برفی زمستان، به مدرسه می‌رفتم.

لباس‌های زرهی زمستانیم را به تن کردم تا در جنگ با این هوای سرد، بازنده نباشم. کلاه، دستکش، شال‌گردن و کاپشنم را پوشیدم.

همه جا پر از برف بود. گویی پیرزنی، موهای سپید بلندش را بر روی زمین پهن کرده بود. درختان شبیه به پیرمردانی فرتوت شده بودند که بدنی لاغر و ریش‌هایی سفید دارند.

دانه‌های کوچک برف که به تنهایی بسیار ریز و ناچیز هستند، دست به دست هم داده‌ و متحد شده بودند. آن‌ها با یکدیگر، پیام‌رسان زمستان بودند تا به مردم شهر بگویند، این فصل از راه رسیده است و باید به پیشوازش بروند.

همه پیام زمستان را دریافت کرده بودند. حتی گونه‌هایم نیز با سرخی خود در آن صبح سرد، به زمستان خوشامد می‌گفتند‌.

آن صبح سرد و برفی زمستان، خاطرات خوشی را در خود ثبت کرد. کودک درون بزرگسالان، فرمانروایی را برعهده گرفته بودند و همراه فرزندان‌شان برف بازی می‌کردند. دانه‌های برف درشت‌تر می‌شدند و مانند الماس‌های قیمتی روی زمین می‌ریختند. آدم‌برفی‌های فراوانی در صبح برفی اولین روز زمستان متولد شدند‌. آن‌ها تنی از جنس برف و بینی‌هایی نارنجی‌رنگ داشتند. ملکه برفی با جادوی خود، پودر خوشحالی را در صبح سرد پراکنده کرده بود. صدای شادی و خنده از جای‌جای کوچه‌ها با بادها هم‌مسیر می‌شدند و به گوش همه مردم می‌رسیدند.

شادی آن صبح دل‌انگیز، با آن‌که هوا سرد بود و زمستان از راه رسیده بود، وصف ناپذیر بود. شادابی‌ای که در درون افراد به خواب رفته بود، آن روز بیدار شد.

خورشید در گوشه‌ای از آسمان، پشت ابرها نشسته بود و از آن بالا، زمین و اتفاقات آن را تماشا می‌کرد.

صبح سرد و برفی زمستان، به انسان‌ها می‌آموخت که حتی سرما نیز مزیت‌های خود را دارد و کنار هم بمانند تا با گرمای وجود خود، به روزهایشان گرما ببخشند.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

انشا در مورد فصل زمستان
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *