انشا دانش آموزی درباره ماهی در حوض قالی 🐟
انشا با موضوع ماهی در حوض قالی به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا ماهی در حوض قالی
خانه مادربزرگ از آن مکانهایی بود که حتما هر آخر هفته، باید از آن دیدن میکردیم. زمانی که سن و سال کمتری داشتم، رفتن به آنجا را بسیار دوست داشتم و تمام هفته انتظار میکشیدم تا روزش فرا برسد. کودکان همسن من هم از این که دوباره در این روز، دور هم جمع شده بودیم، بسیار خوشحال میشدند و دست در دست یکدیگر به سمت حیاط میرفتیم تا بازی کنیم.
در حیاط خانه مادربزرگ، یک حوض آبی ۶ ضلعی بود. این حوض به عنوان خانه ماهی قرمز شناخته میشد. زمانی که پدربزرگ زنده بود، آن را به مادربزرگ، هدیه داد. ماهی حوض هر سال بزرگتر میشد و با تمامی خانواده آشنایی داشت. این ماهی، در حوض بسیار شاد بود و روزگار خوشی را میگذراند. با آنکه پیش از این در دریای بیکران زندگی میکرد، اما حوض مادربزرگ را بیشتر دوست داشت. این را از چشمان همیشه خندان او متوجه میشدیم.
ماهی قرمز یک ماهی معمولی نبود. پدربزرگ با مهربانی خود، او را جادو کرده بود تا همیشه باعث شادی خانوادهاش شود. این مسئولیتی سنگین بر دوش ماهی حوض بود و همیشه در انجام آن موفق میشد؛ تا این که یک روز اتفاق وحشتناکی رخ داد. در همسایگی خانه مادربزرگ، پیرزنی جادوگر زندگی میکرد که با خوشی دشمن بود و با پلیدی و نامهربانی، پیوند دوستی بسته بودند. این جادوگر روزی طاقت دیدن خوشحالی خانواده ما را نداشت و ناگهان با عصای جادویی خود، در کنار حوض ظاهر شد. او داستان ماهی کوچک را میدانست؛ بنابراین آن را طلسم کرد. طلسمی که تا کنون، پابرجاست. جادوگر، ماهی داخل حوض پر آب را به ماهی حبس شده در حوض قالی تبدیل کرد. جادوگر ماهی و حوض زیبایش را با یک وِرد به شکل یک فرش درآورد و خود نیز به سرعت، ناپدید شد.
همه در تعجب اتفاقی که افتاده بود، به فرش خیره ماندیم. مادربزرگ با صبوری، فرش را برداشت و با کمک بزرگترها آن را روی دیوار نصب کرد و دستور داد که هیچگاه بلایی بر سر فرش نیاوریم و ارزش آن را حفظ کنیم.
از آن روز دیگر حیاط مادربزرگ حوض نداشت اما شور و نشاطی که در قلبهای ما جوانه زده بود، به درختانی تنومند تبدیل شدند.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزیانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی