درباره تاریخچه، فرهنگ و ادبیات بومی و قومی استان اصفهان
شهری باستانی اِصفَهان در مرکز ایران قرار دارد و مرکز استان و شهرستان اصفهان است. همچنین به عنوان سومین شهر پهناور ایران پس از تهران، مشهد و سومین شهر پرجمعیت ایران پس از تهران و مشهد شناخته میشود.
فرهنگ بومی استان اصفهان
شهر اصفهان در میان سالهای ۱۰۵۰ تا ۱۷۲۲ میلادی به ویژه در قرن شانزدهم میلادی در میان حکومت صفویان هنگامی که برای دومین بار (پس از دوران سلجوقیان) پایتخت ایران شد، رونق فراوانی گرفت. حتی امروزه نیز شهر مقدار زیادی از شکوه گذشته خود را حفظ کردهاست. بناهای تاریخی متعددی در شهر وجود دارد که تعدادی از آنها به عنوان میراث تاریخی در یونسکو به ثبت رسیدهاند.
اصفهان در سال ۲۰۰۶ به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام و در سال ۱۳۸۸ به عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی و همینطور به عنوان پایتخت صنعتی ایران بعد از تهران انتخاب شده است. این شهر به داشتن معماری زیبای اسلامی و بسیاری از بلوارهای زیبا، پلهای سرپوشیده، تونلهای زیبا، کاخها، مسجدها و منارههای منحصربفرد معروف است. این امر باعث شده است که در فرهنگ ایرانی اصفهان، نصف جهان لقب بگیرد.
این شهر در آذر ۱۳۹۴ (دسامبر ۲۰۱۵) به همراه رشت به عنوان نخستین شهرهای ایران، به شبکه شهرهای خلاق جهان زیر نظر یونسکو پیوست. براساس استانداردهای یونسکو شهر خلاق، شهری است که از نوآوری و توانمندیهای شهروندان در توسعه پایدار شهری استفاده میکند. میدان نقش جهان یکی از بزرگترین میدانهای دنیاست و نمونه برجستهای از معماری اسلامی است که توسط یونسکو به عنوان میراث جهانی ثبت شدهاست.
فرهنگ و مراسم ها
در شهر تاریخی اصفهان مراسمهای مختلفی برگزار میشود که عبارتند از:
شب اسفند در اصفهان
در کاشان و اطراف آن ماه را سىروز محاسبه مىکنند و براى گرفتن جشن شب اول اسفند قرار جشن مىگذارند. از یکماه تا چهل روز پیش از اسفند قرار مىگذارند که در یک روز و یک شب همه ٔ اهل آبادى شب اسفند بگیرند. این نوع محاسبه را به کاشىها منسوب مىدارند.
آتشافروزى و جل جلانى در اصفهان
در نطنز و آبادىهاى آن رسم است که در شبهاى هفدهم، هیجدهم و نوزدهم دىماه کودکان در دستههاى مختلف جمع مىشوند و هر دسته در یکى از تپهها و بلندىهاى آبادى بوته و خار و هیزم را که از پیش جمع کردهاند آتش مىزنند بهطورىکه شعلههاى آتش سراسر آبادى را روش کند. آنها معتقدند روشنائى اگر به درختها برسد آن سال میوه و سردرختى بیشتر مىشود و آفات از بین مىرود. برخى به نیت آنکه درختان میوه بیشترى بدهند به قبرستان رفته و سنگهاى کوچک و بزرگ جمع مىکنند و به شاخههاى درختان مىآویزند. در مراسم آتشافروزى بعد از خاموش شدن آتشها و تاریکى دوباره به ده برمىگردند و به یک نفر توبره ٔ بزرگى مىدهند و بهحالت گروهى به در خانهها رفته، گاهى دستهها با هم برخورد مىکنند و با هم درگیر مىشوند تا یکى پیروز شود.
چله ٔ بزرگ و چله ٔ کوچک در اصفهان
در مرق (Marag) کاشان براى زمستان تقسیمبندى مخصوص دارند: ده روز اول زمستان و چهل روز بعد از آنرا ‘چله ٔ بزرگ’ و بیست روز بعدى را ‘چله ٔ کوچک’ مىدانند و به ده روز بعد ‘امن و بهمن’ مىگویند. از ده روز باقىمانده هفت رو ‘سرما پیرزن’ و سه روز ‘سرما عجوزه’ است.
در جوشقان استرک کاشان هم چله از دهم دىماه شروع مىشود و تا بیستم بهمن ادامه دارد. این چهل روز را به چهار قسمت کردهاند که هر قسمت ده روز است و هر ده روز نامى دارد: ده روز اول را چله ٔ بزرگ یا چله ٔ قوس مىنامند. ده روز دوم را چله ٔ کوچک و ده روز سوم را چله ٔ برزگر و ده روز چهارم را چله ٔ جولا مىنامند. در این مدت بنا بهرسم محل برزگران بهخانه ٔ مالک مىروند و برف بامها را پائین مىکنند. در آن روز زن ارباب آش هوا مىپزد تا بعد از روئیدن برفها از این آش میل کنند.
اسنبدى کاشان
مردم کاشان و اطراف آن ماههاى سال ار سى روز حساب مىکنند و یک سال را سیصد و شصت روز و حساب پنجروز باقیمانده را جدا نگه مىدارند و آن را پنجه مىنامند. به این ترتیب، بیست و پنجمین بهمن ماه تقویم رسمى شب اول اسفند است که آنرا شب اسبند رعینى یا زراعتى مىنامند و عقیده دارند هر سال ده پانزده روز قبل از رسیدن اسفند باد معتدل مىوزد که به آن ‘باد اسبند’ مىگویند و آنرا پیک بهار مىدانند.
در این شب دکاندارها دکانها را چراغانى مىکنند. آرایش دکانهاى سبزىفروشى بسیار زیبا صورت مىگیرد. آجیلفروشان براى اسبندى آجیل آچار درست مىکنند و خوردن این آجیل در این شب رسم است.
اهالى کاشان در این شب براى شام پلو مىپزند و پلو ماهى دودى یا چلو با کوکو مىپزند یا کشمشپلو مىخورند. پنیر و ماست نیز بر سر سفره براى شگون مىگذارند. معتقدند در این شب نباید تخممرغ خوردو باید آنرا در خانه نگاه داشت.
مراسم ازدواج در اصفهان
ازدواج با خواستگارى آغاز مىشود. اگر والدین دختر موافقت خود را اعلام نمایند. داماد در شبى خوشیمن خوانچه به خانه ٔ عروس مىفرستد. این خوانچه از شیرینی، یک جلد قرآن، آئینه، سبزی، شربت، حنا، هل، میخک، دارچین، نمک، کندر، تخممرغ، شانه، اسفند و ابریشم هفترنگ است. این شکل از مراسم بیشتر از جندق مشاهده مىشود.
هنگام بردن خوانچه کسى پیشاپیش گروه قصیدهاى در مدح ائمه اطهار مىخواند و بقیه صلوات مىفرستند. و وارد خانه عروس مىشوند. بعد از این مرحله مراسم عقد با حضور بستگان دو طرف برگزار مىشود. در این مراسم زنى با سوزن خیاطى ابریشم هفت رنگ را به سر عروس و داماد مىکشد یعنى آنها را بههم مىدوزد تا پیوند آنها ابدى شود.
صبح روز بعد دو مرد و دو زن از بستگان عروس و داماد مردم را براى صرف چاى و شیرینى دعوت مىکنند. به این رسم طلبون مىگویند. در این مجلس یک زن خوششانس حلقهاى بهدست عروس و کفشى به پاى او مىکند. سه روز بعد مجلس سیمان عروس برگزار مىشود که مردها در خانه داماد و زنها درخانه عروس جمع مىشوند.
مراسم زفاف و بردن عروس سه چهار روز بعد از عقد یا چند ماه و حتى دو سال هم مىتواند طول بکشد. یک هفته پیش از آن مراسم رخت برون و یک روز پیش مراسم آرایش عروس برگزار مىشود. سپس عروس را به حمام مىبرند و حنابندان انجام مىشود. همین مراسم بهطور جداگانه براى داماد برگزار مىشود. سپس همه به خانه ٔ عروس مىروند و داماد یکى دو ساعت کنار عروس مىنشیند و زنها براى دیدن عروس مىآیند و سر و صدا را مىاندازند. سپس داماد بهخانه ٔ مىرود تا مقدمات را فراهم کنند اواخر شب داماد و عدهاى از مدعوین به خانه عروس رفته تا عروس را بیاورند. این مراسم با دایره دمبک و غزلخوانى برگزار مىشود. عروس را از زیر قرآن رد مىکنند و زنى آئینه بزرگى روبهروى صورت عروس مىگیرد. عروس از پدر و مادر خود خداحافظى مىکند. و مردها با قصیده و غزلخوانى از جلو و زنها با گفتن هولولو و شاباش بهسمت خانه داماد بهراه مىافتند. مقابل خانه داماد عروس مىایستد تا داماد پاانداز را تقدیم کند. سپس داماد چند انار یا سیب به سمت عروس پرت مىکند. جلو در خانه داماد عروس را در آغوش مىگیرد و به حجله مىبرد. دائى یا عموى عروس وارد حجله مىشود و سوره الرحمن تلاوت مىکند و سر عروس و داماد را بههم مىزند تا خجالت آنها بریزد. جمعیت متفرق مىشوند. داماد و عروس باید با آفتابه لگن پاى یکدیگر را بشویند. داماد این آب را به چهارگوشه خانه مىریزد.
روز بعد والدین عروس ناهار مىفرستند و اقوام هدیهاى بهنام در حجلگى مىبرند.
چهارشنبهسورى
غروب سهشنبه آخر سال بانوى خانه بوتهاى را آتش مىزد و آنرا در کوچه مىانداخت. کوزه آبى با چند دانه اسفند هم روى آتش مىریخت تا بلا دور شود. شب چهارشنبهسورى فالگوشى و فالکوزه انجام مىشد.
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره جشن چهارشنبه سوریمراسم نوروز در اصفهان
شب عید نوروز را پلو مىپختند. سفره پهن مىکردند و انواع خوراکىها استفاده مىشد.
سنت های پایدار محرم در استان اصفهان
در اصفهان از شب اول ماه محرم مراسم عزاداری برای امام حسین علیه السلام شروع می شود. قبل از شروع ماه مردم اصفهان شروع به سیاهپوش کردن تکایا و حسینیه ها می کنند.
در اصفهان هر محله دسته عزاداری مخصوص به خود را دارد که غالباً نام محله را روی دسته می گذارند. دسته های چهارسو، لومبان، در کوش و طوقچی هر کدام نام محله های قدیمی و معروفی در اصفهان است. در شب های محرم دسته های عزاداری به محله های یکدیگر می روند و به طور مشترک با سینه زن های میهمان شان از محله دیگر، مراسم را با هم برپا می کنند.در این ایام عزاداران به یاد امام حسین علیه السلام بر سر و روی خود گل می مالند. در دسته ها در صف اول بزرگان محل، پشت سر آنها زنجیرزن ها و در پایان صف سینه ز ن ها حرکت می کنند.
در روز عاشورا، تمام دسته های سینه زنی در میدان امام جمع می شوند و به صورت متحد عزاداری می کنند. در اصفهان خانه ای به نام خانه زرگرباشی است خانم های اصفهانی روز تاسوعا در این خانه جمع می شوند و نذورات پارسال خود را ادا میکنند.
یکی از مراسم مهم محرم که از شب های اولیه ماه آغاز می شود، تعزیه خوانی است. به این صورت که یک نفر از گروه تعزیه خوانی با صدای طبل، شروع شدن تعزیه را به اطلاع مردم می رساند. بعد از این که مردم جمع شدند در صحنی که به این منظور تهیه شده است تعزیه خوان ها مرثیه های خود را اجرا می کنند.
در اصفهان غالباً لوازم و تجهیزات مورد نیاز تعزیه خوانی از نذورات مردم تهیه می شود. مردم لنجان ظهر روز عاشورا و تاسوعا بهترین غذای خود را تهیه می کنند و آن را در سینی می گذارند، سینی ها را روی سرهایشان می گیرند و به پشت در حسینیه ای می روند که سینه زن ها و زنجیرزن ها در آنجا مشغول برگزاری مراسم هستند. ساعت ۱۲ ظهر در حسینیه باز می شود و مردم در صف های طولانی، با سینی هایی بر سر که پر از نذوراتشان است وارد حسینیه می شوند.
در اصفهان اکثراً تا روز دهم غذاهای نذری مردم قیمه است به جز خمینی شهر که در آنجا نذر اصلی در عاشورا آبگوشت است. در شب اربعین مردم به مساجد می روند. چراغ ها را خاموش می کنند و سوگواری می کنند. از غذاهای این شب شله زرد و آش شله قلمکار است.
همچنین همه ساله آیین های عزاداری ماه محرم در مناطق مختلف کاشان و اطراف آن نیز با شور و عشق خاص مردم به اباعبدالله الحسین علیه السلام برگزار می شود و عاشقان آن حضرت ارادت و تجدید میثاق خود را هر سال در قالب عزاداری مستحکم تر می کنند. این آیین ها به فراخور فرهنگ و شیوه های مرسوم در کاشان با اندکی تفاوت از دیرباز همواره در قالب هیأت های مذهبی و راه اندازی دستجات و تکایا برگزار شده است.
با نگاهی به تاریخ عزاداری سنتی در کاشان و شهرهای همجوار آن، همچون نطنز، آران و بیدگل و اردستان به برخی آیین های سنتی ازجمله نخل گردانی و حمل خیمه گاه حسینی و شهدای کربلا بر می خوریم که در زمان آل بویه مرسوم بوده و در زمان قاجار نیز با برپا کردن تکیه ها آیین های تعزیه رونق بیشتری گرفته است.
ازجمله آیین های سنتی محرم در کاشان که به تناسب ایام این ماه حزن و اندوه درگذشته و حال برپامی شود، می توان به آیین چاووش خوانی یا چاووش عزا اشاره کرد.
دراین آیین که قبل از آمدن محرم برپامی شود، فردی در جلوی کاروان در حالی که بیرقی در دست دارد، آمدن محرم را با ذکر اشعاری حزین به مردم خبر می دهد.
● سقاخوانی در ایام محرم در اصفهان
بسیاری از ارادتمندان به امام حسین علیه السلام در حالی که با یک دست مشک آب و با دست دیگر کاسه ای در دست دارند به یاد تشنه لبان کربلا، عزاداران را سیراب می کنند.
برخی از سقایان در گذشته اشعاری نیز در دستگاه ها و آوازهای دشتی و بیات و غیره می خواندند. نظیر این گروه از جمله گروه ضیغم و نوش آباد هنوز در کاشان و نوش آباد آران و بیدگل فعالیت دارند و یکی از قدیمی ترین گروه های سنتی آیین های عزاداری این مناطق هستند.
آیین فرات خوانی که هنوز در کاشان و بویژه مناطق خشک کویری مرسوم است، خواننده اشعاری را بر آب فرات می خواند، به طوری که واقعه غم انگیز کربلا را در ذهن تجسم می کند این آیین نوعی آیین سوگ و مویه است که بیشتر در آواز دشتی اجرا می شود.
پیش خوانی نیز یکی از آیین های مناطق روستاهای کوهستانی کاشان و برخی مناطق است که شکل خواندن آن شبیه سقاخوانی است، ولی محتوای شعری آن تفاوت دارد. در برخی از اشعار این آیین، شخص پیش خوان به طبیعت از سوگ حسین علیه السلام گلایه می کند.
روستاهای کوهستانی وش، ابیانه و هنجن و تعداد دیگری از روستاهای کوهستانی کاشان و نطنز این نوع اشعار را می خوانند و برعکس در مناطق کویری بیشتر فرات خوانی رایج است.
آیین زنگ حیدری یکی از آیین های کهن منطقه است که نوعی آرایه ادبی به حساب می آید و بیشتر در گذشته در نوش آباد آران و بیدگل مرسوم بوده، ولی حدود نیم قرن است که دیگر اجرا نمی شود. در این آیین زنگ کهنی را به پایه منبر مسجد می بسته اند و سقاخوان ها پای زنگ می نشستند و به اشعار خواننده زنگ حیدری گوش فرا می دادند.
آیین تعزیه خوانی یکی دیگر از آیین های مرسوم کاشان، نطنز، اردستان و آران و بیدگل بویژه نوش آباد است که در سال های اخیر با سبکی جدید به لحاظ محتوایی و فضاسازی با نام علقمه در تعزیت حضرت عباس علیه السلام و ردیف های آوازهای ماهور، دشتی، ابوعطا، چهارگاه و شور بغداد اجرا می شود.
آیین سنج زنی یا سنگ زنی نمایش سنگ زدن گروهی در مخالفت با سپاه ملعون شمر به قصد تازاندن اسبان خود بر پیکر بی جان یاران حسین علیه السلام است. دراین مراسم، گروهی به شکل نمادین با چوب هایی که به آنها سنگ یا سنج گفته می شود و در کف گرفته و به حرکت در می آوردند و اشعار خاصی با گویش محلی می خواندند. این آیین در روشا و مناطقی از آران و بیدگل هنوز هم به شیوه ای دیگر رایج است.
آیین سنگ زنی و یا سنج زنی در دیگر مناطق این دیار از جمله ابیانه نطنز نیز که به آن جاق جاقه زنی یا جقجقه زنی گفته می شود با شکلی متفاوت از سایر نقاط این منطقه اجرا می شود.
آیین وداع خوانی یکی از سوزناک ترین قسمت های یک تعزیه است که به صورت گروه خوانی در برخی نقاط کاشان و اطراف آن در عزاداری حسین علیه السلام و برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل علیه السلام اجرا می شود.
آیین بحر طویل خوانی نوعی از صنعت شهری است که به صورت عموم در محرم و به صورت خاص در تعزیه از سوی برخی گروه ها در این منطقه اجرا می شود.
آیین خیل عرب، نمادی از حرکت طایفه بنی اسد است، حرکتی که بعد از جنایت سپاهیان یزید بن معاویه و زمانی که سپاهیان دشمن از صحرای کربلا رفتند، پیکرهای شهدا بر زمین مانده بود و کسی جرأت به خاک سپاری آنها را نداشت. زنان طایفه بنی اسد که در نزدیکی زمین کربلا زندگی می کردند با بیل، چوب و هر وسیله دیگر به طرف دشت کربلا رفتند تا پیکرهای شهدا را به خاک سپارند.
این آیین به صورت نمادین در نوش آباد آران و بیدگل اجرا می شود و در آن گروهی عزادار در حالی که لباس سفید عربی بر تن دارند، با ضربات ریتم دار نی های چوبی، اشعاری موزون می خوانند و با اجرای ریتم و آهنگ سوگ و مویه خود را در غم جانگداز شهادت امام حسین علیه السلام و اصحاب باوفایش به نمایش می گذارند.
در کاشان و برخی از شهرستان های همجوار آن از جمله زواره اردستان علاوه بر استفاده از علائم و ادوات عزاداری همچون نخل، علم و کتل هرساله کاروان های شترسوار از عزاداران سیاهپوش همراه با خیمه گاه حسینی به راه می افتند و در سوگ آن حضرت به عزاداری می پردازند.
ادبیات بومی اصفهان
مردم اصفهان به زبان پارسی و لهجه اصفهانی سخن میگویند. از ویژگیهای لهجه اصفهانی اضافه کردن حرفِ س به آخر واژگان میباشد که به جای واژهٔ است استفاده میشود. لرهای اصفهان که عمدتاً از ایل بختیاری هستند به زبان لری و ارامنه اصفهان نیز به زبان ارمنی سخن میگویند.
ارمنیهای اصفهان گروهی از مردم ارمنیتبار جلفا قدیم (جوغا) هستند که پس از کوچ بزرگ از جلفا یعنی در سال ۱۶۰۵ به دستور شاه عباس اول به اصفهان آورده شده و در آنجا ساکن شدند. شمارِ ارمنیان در ایران در حدودِ ۱۲۰٬۰۰۰ نفر میباشد و بخشِ قابلِ توجهی از آنها پس از تهران در اصفهان ساکن هستند.
لهجه اصفهانی یکی از لهجههای زبان پارسی است. فارسی اصفهانی لهجهای از فارسی معیار است که با آن تفاوتهای آوایی، واژگانی و گهگاه ساختواژهای دارد. تفاوت لهجه اصفهانی با دیگر لهجههای زبان پارسی، هم در زیر و زبر آوایش واژهها میباشد، و هم در آهنگ ادای جملهها است. در لهجه اصفهانی، واژههایی نیز بکار میرود که در دیگر لهجهها کمتر بکار میروند یا فراموش کردهاند.
آواشناسی و دستگاه آوایی
دستگاه آوایی لهجه اصفهانی در برخی موارد با فارسی معیار تفاوتهایی دارد که در ادامه به شماری از آنها اشاره میشود:
- ر فارسی اصفهانی، گاهی زبر æ به زیر ə دگرگون میشود. نمونههایی از آن در جدول زیر آمدهاست:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
از | اِز | əz |
پدر | پِدِر | pədər |
پسر | پِسِر | pəsər |
گنبد | گُمبِز | gombəz |
مگس | مَگِز یا مِگِز | mægəz یا məgəz |
قفس | قَفِس | qæfəs |
بِزَن | بِزِن | bəzən |
نمک | نَمِک یا نِمِک | næmək یا nəmək |
نَفَس | نَفِس یا نِفِس | næfəs یا nəfəs |
- دگرگونی o به u: : نمونههایی از آن در جدول زیر آمدهاست:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
دکان | دکون | dokku:n |
شما | شوما | u:ma∫ |
کجا | کوجا | ku:dʒʒa |
- دگرگونی æ به o : نمونههایی از آن در جدول زیر آمدهاست:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
مَغازه | مُغازه | moqaze |
مناره | مُنار | monar |
- کارواژه (فعل) کمکی است در بیشتر موارد (همچنین در کارواژههای گذشته نقلی) به –ِس əs دگرگونی و فرسایش یافتهاست:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
خوردهاست | خوردِس | xordəs |
گفتهاست | گفتِس | goftəs |
چه خَبَر است؟ | چه خَبِرِس؟ | t∫e xæberəs |
درست است | دُرُسِس | doros(t)əs |
بهتر است | بهتِرِس یا بِیْتِرس | beyterəs |
بس است | بَسِس | bæsəs |
- شناسه دوم شخص یکان (مفرد) در کارواژههای گذشته نقلی به ey فرسایش یافتهاست:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
رفتهای | رفتِیْ | ræftey |
خوردهای | خوردِیْ | xordey |
خواندهای | خوندِیْ | xundey |
گفتهای | گفتِیْ | goftey |
- اجزای ترکیبهای اضافی و وصفی در فارسی با یک –ِ é به هم پیوند داده میشوند. در فارسی اصفهانی این پیوند گاهی با i: انجام میشود:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی | آوانگاری |
درِ باغ | دری باغ | dær-i: baq |
گلِ قشنگ | گلی قشنگ | gol-i: qæ∫æng |
آدمِ خوب | آدِمی خُب | adəm-i: xob |
- آوایش پیوندواژه (حرف ربط) و، در بیشتر موارد به آ دگرگون میشود.
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
گل و بلبل و سنبل | گلا بلبلا سنبل |
خوبی و بدی | خُبیا بدی |
شیرین و فرهاد | شیرینا فرهاد |
- آوایش پیوندواژه پس، در بیشتر موارد به پَ فرسایش مییابد.
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
پس کجایید؟ | پَ کوجایْن؟ |
پس چرا نمیآیی؟ | پَ چرا نیمییَیْ؟ |
- حرف نشانه مفعولی را، اگر بعد از ضمیر ملکی چسبان بیاید، به ا دگرگون میشود
کتابت را بخوان | کتابدا بوخون |
- نشانه جمع (ها)، در بیشتر موارد به ا فرسایش مییابد. اگر واژهای به ه پایان یابد، این ه، پیش از جمع بستن با ا، حذف میشود
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
درختها | درختا |
بچهها | بِچا |
گربهها | گربا |
- در ساخت کارواژه امری، گاهی بجای افزودن بِ پیش از ستاک، بی یا بو افزوده میشود:
فارسی معیار | فارسی اصفهانی |
بنشین | بیشین |
بریز | بیریز |
بگیر | بیگیر |
ببین | بیبین |
بخوان | بوخون |
بگو | بوگو |
بخور | بُخور |
عالی بود واقعا کیف کردم