انشا در مورد یکی از اعضای بدن
انشا ذهنی در مورد یکی از اعضای بدن انگشت کوچک پا به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا از زبان اعضای بدن انگشت پا
خودم را با چند سوال به شما معرفی میکنم. کدام عضو بدن شماست که گاه و بیگاه با اجسام خانه تصادف میکند؟ کدام عضو است که در میان همنوعان خود، کوچکترین محسوب میشود؟ بله، من انگشت کوچک پا هستم. انگشتی که دائم در حال برخورد با وسایل خانه مانند مبل و میز است. یکی از بزرگترین حسرتهای من این است که انگشت شصت باشم. با اقتدار و مانند یک سرو بلند. اما چه میشود کرد. من در میان انگشتان دیگر، ضعیفترین هستم. بقیه خیلی به من توجه نمیکنند.
روزی خواب میدیدم که من پادشاه انگشتان هستم. بقیه به من احترام میگذارند و خودشان را برای من به سپری تبدیل میکنند تا آسیب نبینم. من شاه تمام اعضای بدن شده بودم و برای خود یک قصر بینظیر داشتم. زمانی که راه میرفتم، بقیه برای من خم میشدند و به من احترام فراوان میگذاشتند. وقتی تقاضای چیزی میکردم، بدون کم و کاست آن را برای من فراهم میکردند. از همه مهمتر آن قسمتی بود که من به اجسام برخورد نمیکردم و هیچگاه آسیبی نمیدیدم.
در آن زمان بقیه دوست داشتند که به جای من باشند. من در مرکز توجه بودم و لباسی از جنس قو به تن داشتم. من در ناز و نعمت زندگی میکردم و هیچکس نمیتوانست از گل نارکتر به من بگوید. آه، در این خواب، روزگار خوشی میگذراندم. تصور کنید، انگشت کوچک پا که از زمین و ذلت، به اوج آسمان و عزت رسیده بود. کیست که قدرت را دوست نداشته باشد؟
از خواب که بیدار شدم، فهمیدم که دوباره به عنوان سرباز در خدمت انگشتان دیگر هستم. دستمال کاغذی را به دور خود حس کردم و متوجه که شدم که باز با جسمی تصادف کردم و بدنم زخمی شده است. روزها با تصور خوابی که دیده بودم زندگی میکردم و برای خود ارزش و احترام خاصی قائل بودم.
انشا از زبان یک دندان انشا از زبان ناخنانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی