معنی گنج حکمت آفتابِ جمال حق فارسی پایه دوازدهم
با معنا و مفهوم گنج حکمت آفتابِ جمال حق از کتاب فارسی دوازدهم صفحه ۵۱ آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.
معنی گنج حکمت آفتابِ جمال حق
پادشاهی به عارفی گفت: «هنگامی که به خدا نزدیک میشوی و نور حق در دلت میتابد، مرا یاد کن».
عارف گفت: «هنگامی که من در پیشگاه حضرت حق حاضر میشوم و پرتو آفتاب حق بر من میتابد، خودم را هم فراموش میکنم؛ چگونه از تو یاد کنم؟! امّا هنگامی که حق تعالی، بندهای را انتخاب کند و غرق در معنویات خود گرداند، هر کس به او متوسل شود، بدون اینکه آن بزرگوار در پیشگاه حق چیزی بگوید و طلبِ حاجت کند، خداوند حاجتش را برآورده میسازد.»
قلمرو زبانی
درویش: رهرو، عارف ـ تجلّی: روشنی، ظهور، تابش ـ قرب: نزدیکی، قدر، منزلت ـ تاب: پرتو، تابش ـ جمال: زیبایی، وجاهت ـ زَنَد: بتابد ـ گُزید: انتخاب کرد ـ مستغرق: مجذوب، کسی که سخت سرگرم کاری باشد ـ دامن او را بگیرد: به او متوسل شود ـ عرضه دهد: ارائه دهد، اظهار کند ـ برآرد: اجابت کند
قلمرو ادبی
چون، چون ← جناس
آفتاب جمال ← تشبیه
از تو چون یاد کنم؟! ← پرسش انکاری
دامن او را بگیرد ← کنایه از متوسل شدن