انشای دانش آموزی درباره توپ پلاستیکی
انشا با موضوع توپ پلاستیکی به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا توپ پلاستیکی
از زمانی که میتوانستم بر روی دو پایم بایستم، به همراه پدر در کوچه بازی میکردم. پدر یک توپ پلاستیکی دورنگ برای من خریده بود. آن توپ با بقیه توپهایی که داشتم بسیار فرق میکرد. هوایی درون آن نبود. همچنین نیاز به این که پس از مدتی باد شود نیز نداشت.
سالها میگذشتند و من بزرگتر میشدم. به مرحلهای رسیدم که دوستانی پیدا کردم و دیگر پدر، همبازی من نبود. روزی از روزها که سرگرم بازی بودیم، یکی از اعضای گروه ضربه محکمی به توپ زد و آن را در هوا معلق کرد. توپ بیچاره میان زمین و آسمان در پرواز بود. نفسهایمان در سینه حبس شده بودند و هر ثانیه معادل یک ساعت میگذشت؛ زیرا نمیدانستیم قرار است چه اتفاق بدی بیفتد. خوشبختانه جاذبه به کمکمان آمد و توپ را از آسمان نجات داد. متاسفانه او مقصد خوبی را برای فرود آمدن انتخاب نکرد.
توپ از همه جا بیخبر با شدت به پنجره خانه پیرمرد همسایه خورد. بیشتر از آن که نگران شیشه شکسته باشم، نگران توپ پلاستیکیام بودم که از زمان کودکی با آن بازی میکردم. فکر کردن به این مسئله که پیرمرد چه بلایی بر سر توپ خواهد آورد، وحشتناک بود. یادم میآید که پدرم میگفت این پیرمرد روزی معلم ورزش بوده اما زمانی که سنش زیاد شده، دیگر رغبتی به ورزش کردن و فعالیتهای خارج از خانه ندارد. او روزهای متوالی در خانه میماند و حتی تا جلوی در هم نمیرفت. با پیشزمینهای که از این مرد داشتم، گمان میکردم که او بداخلاقترین مرد جهان است.
پس از مدتی کوتاه سر و کله پیرمرد در پشت پنجره پیدا شد که توپ مرا در دست داشت. لحظهای بعد، تصویر او از پشت پنجره محو شد. پیرمرد با توپی جدید که بسیار مقاومتر از توپ من بود از خانه بیرون آمد. او پیشنهاد که که به تیم بپیوندد و با یکدیگر فوتبال بازی کنیم. من و دوستانم که متعجب شده بودیم، پذیرفتیم. یک توپ پلاستیکی توانست پیرمرد را از چهارچوب قفسمانندی که برای خود ساخته بود خارج سازد و او را با محیط بیرون آشتی دهد.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزیانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی