انشا دانش آموزی از زبان شکوفه بهاری 🌸
انشا ذهنی از زبان شکوفه بهاری به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا از زبان شکوفه بهاری 🌸
من را تا کنون به رنگهای مختلفی دیدهاید. از صورتی بگیرید تا سرخ و سفید. من زیبایی طبیعتام. درختها پیش از فصل میوه مرا میسازند و عمر من، با به ثمر رسیدن میوه به پایان میرسد. این است زندگی من. نام من شکوفه بهاری است.
من دوستدار زیباییام و از هر چه زیباست لذت میبرم. با آواز بلبلهای باغ میرقصم و از تماشای گلهای چمن میخندم. زندگی زیباییست.
درختهای میوهدار میزبان ما هستند. برای مثال درخت گیلاس. من شکوفه درخت گیلاسم. رنگ من صورتیست. بعد از من این درخت پر از گیلاسهای خوشمزه خواهد شد.
دوستی داشتم که شکوفه درخت سیب بود. سفیدتر از برف. یک بار سر موضوعی بحث کردیم و کار به قهر کشید. از شانس بد همان شب طوفانی شد که او را از شاخه چید و برد و الان نمیدانم کجاست. فرصت نشد که آشتی کنیم. یکی از خاطرات تلخ من است. بگذارید خاطرهای شاد هم بگویم.
زمانی که تازه به دنیا آمده بودم، دختر بچهای را دیدم که همراه پدرش بازی میکردند. فکر میکنم شش یا هفت سال داشت. خسته شد. هوا هم گرم بود. آفتاب هم میزد. آمد و زیر سایه درخت گیلاسی که خانه من است، نشست. پس از چند لحظه به من خیره شد و لبخند زد و خیره ماند. شاید ده ثانیه به هم خیره شدیم. گفته بودم که زیبایی را دوست دارم؟ این صحنه زیباترین لحظه زندگی من بود که هر شب به یادم میآید. لحظهای تکرار نشدنی.
سوالی دارم؛ آیا شما هم دوست داشتید که مثل من شکوفه باشید؟ شاید بگویید که عمر شکوفهها کوتاه است. اما مگر مهم است؟ من در همین چند روز هم زیبا هستم و جهان را زیباتر میکنم. کسانی هستند که در طول زندگی طولانی خود لحظهای زیبایی نمیآفرینند و من در این چند روز لحظات زیبا و شگفتانگیزی را به وجود میآورم. همین برای من کافیست.
دفعه بعد که من را دیدید، برای مدتی به من خیره شوید و از زیباییام لذت ببرید.
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی