خانه » زندگینامه » تحقیق در مورد زندگی اصغر میرخدیوی

تحقیق در مورد زندگی اصغر میرخدیوی

درباره زندگی نامه اصغر میرخدیوی + اشعار

تحقیق در مورد زندگی اصغر میرخدیوی

اصغر میرخدیوی نویسنده کتاب، طنزپرداز، شاعر، بازیگر تئاتر و کارگردان، به خاطر تلاش بی‌وقفه‌ای که در جهت حفظ لهجه مشهدی داشت، مشهور شد به‌طوری‌که لقب «بابای لهجه مشهدی» را از آن خود کرد.

زندگی نامه اصغر میرخدیوی

اصغر میرخدیوی با نام کامل حاج سید علی‌اصغر میرخدیوی مدّاح، در سال ۱۳۰۲ شمسی در خانواده‌ای مذهبی در مشهد چشم به جهان گشود. تا کلاس ششم تحصیل کرد و به عنوان شاگرد کفاش مشغول به کار شد.

در دوران جوانی‌اش ایران به اشغال متفقین در جنگ جهانی دوم درآمد و سختی‌ها و مشکلات زیادی را تجربه کرد. خاطره خوبی که از آن دوران داشت دیدن فیلم‌های سینمایی و بازنویسی آنها در شب، زیر نور شمع بود.

پس از ازدواج در سال ۱۳۲۴، به سربازی رفت و با پشت سر گذاشتن تلخی‌ها و شیرینی‌ها به مردی صبور، محکم و استوار تبدیل شد.

 زندگی هنری

اصغر میرخدیوی با تأثیرپذیری از آثار چارلی چاپلین، سبک طنز گزنده و گاه تلخ او را برای آثار خود برگزید و تا پایان عمر آثار برجسته‌ای با همین سبک از خود برجای گذاشت.

با پایان دوران سربازی در اداره فرهنگ استخدام شد و در سال ۱۳۳۲ که رادیو مشهد آغاز به کار کرد، به عنوان مجری و نویسنده در رادیو مشغول به کار شد.

نمایش‌نامه‌ها و اشعاری را براساس زندگی عادی مردم می‌نوشت و به صورت زنده در رادیو مشهد با لهجه شیرین مشهدی اجرا می‌کرد. مشهورترین نقش او در این نمایش‌نامه‌ها، نقش «عمه خانم» پیرزنی خوش‌سخن با لهجه مشهدی بود.

آثار قلمی او نیز سرشار از اصطلاحات و لغات گویش مشهدی است به‌طوری که زبان‌شناسان از آن به عنوان گنجینه و منبع مهم شناخت لهجه مشهدی استفاده می‌کنند.

میرخدیوی که از سال‌ها قبل به تشویق بستگانش نمایش‌نامه‌هایی می‌نوشت و در جمع‌های خانوادگی اجرا می‌کرد، در دهه ۳۰ در تئاتر ملی مشهد و تئاتر گلشن، به اجرای نمایش‌نامه‌های تاریخی و پیش‌پرده‌هایی با لهجه مشهدی مشغول شد. یکی از این نمایش‌نامه‌ها «عشق به میهن» نام داشت.

او قبل از انقلاب اسلامی به استخدام سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای درآمد و در این شغل نیز همچنان به تلاش برای حفظ آداب و رسوم خراسان و اصالت لهجه مشهدی پرداخت.

نمایش «دردسر تلفن» که توسط هنرآموزان هنرستان شهید بهشتی مشهد اجرا شد، نمونه‌ای از این تلاش بود که بسیار مورد توجه اهالی هنر قرار گرفت.

در سال‌های بعد ورود او به تلویزیون باعث خلق چند سریال شد و بعد از آن با حضور در سینما و نوشتن چند سناریو توانایی خود در این عرصه هنری را به نمایش گذاشت. معروف‌ترین سناریوی او «ناخدا با خدا» نام داشت.

آخرین کار هنری او که در دهه ۶۰ در مشهد نمایش داده شد، سریال «گل مراد» بود که نویسندگی، کارگردانی و بازیگری آن را به عهده داشت. ویژگی برجسته این اثر، استفاده از اصطلاحات و لغات اصیل گویش مشهدی در قالب طنز بود که در ادامه تلاش او در جهت ماندگار کردن گویش مشهدی انجام شد.

میرخدیوی پس از ۳۰ سال خدمت به هنر و فرهنگ ایران، بازنشسته شد و از آن به بعد، انجمن شعر «مرحوم فرّخ» در مشهد را مکانی برای ارائه آثار خود قرار داد. اشعار ساده و شیرینی که در این دوره با لهجه مشهدی سرود، مملو از مفاهیم زندگی بود.

وی در دوران بازنشستگی علاوه بر شاعری به نویسندگی نیز ادامه داد که حاصل آن ۱۵ اثر شد.

آثار اصغر میرخدیوی

از آثار اصغر میرخدیوی می‌توان به این موارد اشاره کرد:

پند و لطیفه: بخوانید و بخندید و پندهای آن را نیز به کار ببندید

خنده و گوهر (مجموعه‌ای از حکایات و لطایف تاریخی، عرفانی و ادبی)

غزل و رباعی: گزیده آثار ادبی شعرا و ادبای زبان فارسی

حاضر جوابی‌های شیرین، لطایف، غزلیات، رباعیات، فکاهیات

نمک و نمکدان شامل: لطایف شیرین و حکایات منظوم و اشعار مشهدی از آداب و رسوم مردم خراسان

جُنگ خنده

کشکول خنده و اشعار مشهدی

رؤیای جوانی و غم پیری

۳۰ سال پشت صحنه تئاتر

وفات

اصغر میرخدیوی بعد از یک عمر تلاش خستگی‌ناپذیر در ۳۰ آذرماه ۱۳۷۲ بر اثر سکته قلبی چشم از جهان فروبست و پیکرش بعد از تشییع در صحن قدس حرم مطهر رضوی آرام گرفت. سه روز قبل از وفات در بیمارستان بستری شد و در این مدت نیز دست از نوشتن برنداشت و آثار طنز زیبایی از خود به یادگار گذاشت.

اشعار اصغر میرخدیوی

شعر زیر یکی از شعرهای اوست که در مورد مراسم «چراغ برات» که در سه روز سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه شعبان در مشهد برگزار می‌شود، سروده است:

ماه شعبون ماهیه یکسره خیر و برکات
مشدی نیمه ای ماه ره مگه چراغ برات

از سه روز به نیمه مانده، سر خاکا محشره
مین قبرستونا گوش آدم از صدا کره

سور و سات قاریا خوبه و پولی مستنن
سبیل همه شا بسکه چربه، پوز مگردنن

مستنن پولی که الرحمن و یاسین بخنن
دو سه خط نخونده زود در مرن و جیم مکنن

سر قبرا مندزن قالیچه و روشم چراغ
شیخ قاریم نشسته خوش و شاد و سردماغ

ختم قرآنی ره باید بخنه، ای دو سه روز
پولشم خیلی خوبه توش نداره هیچ سوخت و سوز

سر قبرا جوونا لاله و گلدون مذارن
قوم و خویشاش همه هی نقل و نباتم می یرن

ای سه روز تو هر خنه روغن جوشی پخته مره
قبایه که بری مرد خنه دخته مره!

شیرینی سیوا، آجیل و میوه سیوا، حلوا سیوا
خیر و خیراتشم از زنا سیوا، مردا سیوا

از شکر، آرد برنج، تر حلوای زعفرونی
همه شم چرب و چیلی و لای لقمه ی نونی

رسم ایه بین گداها همه ره رسد کنن
اما چون خوشمزه یه، نره لاتا یم مستنن

همه ی اهل مشد چراغ برات شادن دگه
اعتقاد درن که مرده هایم آزادن دگه

سر قبرستون و خیر و خیراتاشا، یک طرف
خیر و خیرات میون خنه هاشا یک طرف

ای سه روز تو هر خنه روغن جوشی و حلوایه
که بری هم مبرن، ای رسم از او قدیمایه

باز خوبه همی جوری به یاد امواتشاین
هم خودشا مخورن هم مرده هاشا ره مپاین

سور فراوونه، پلو قیمه و آبگوشت و شله
هر جایم سوری باشه، قیله و قال و غلغله

ای سه روز چراغ براته همه جا ورد زبون
تا شب تولد حضرت صاحب الزمون(ع)

🌸🌸🌸🌸🌸🌸

شعر امید

شنیدستم کـه شـهـبـازی کهـنسال
کـبـوتـربـچـه ای راکـرد دنـبـال

زبـیـم جـان کـبـوتـر کـرد پـرواز
به هر سوتاخت تازان از پی اش باز

بـه دشت وکـوه وصـحرا بود پـرّان
زچـنـگ بـاز شـایـد در بـرد جــان

اجل را دید و شست از زندگی دست
درختی درنـظـر بگرفت و بـنشـست

نشست و ســر بـه زیـر پـر فـرو بــرد
که کی چنگال بازش می کند خرد

نظر کـرد آن نگون اقـبـال بـرزیـر
کـه صیّادی کمان بـرکف به زه تیر

کـمـان بـرکف نموده قصد جانش
هـدف بـگـرفـتـه وکـرده نـشـانش

بـه زیــرپـای صـیّـاد و بـه سـربـاز
نـه بنشستن صـلاح است و نـه پرواز

بـه کـلّـی رشـتـه ی امّید بگسست
درآن دم دل بـه امّـیـدخـدا بست

چـوامّیدش بـه حق بودآن کبوتر
نـجـات ازمـرگ دادش حـیّ داور

بـزد مـاری بـه شست پـای صـیّاد
قـضـا بـر بـاز خـورد آن تـیـر و افـتاد

بـه خـاک افتاد هــم صیّاد و هم باز
کـبـوتـر شـاد وخـنـدان کـرد پرواز

پیشنهادی: زندگینامه افراد مشهور
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *