خانه » مهارت نوشتاری » انشا در مورد کتاب، یار مهربان

انشا در مورد کتاب، یار مهربان

انشای زیبا در مورد کتاب + شعر

انشا در مورد کتاب، یار مهرباندر این پست با انشایی زیبا درباره کتاب + شعر آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا کتاب

یکی از تفریحات سالم هر آدمی کتاب است. با کتاب خواندن می توانیم با دنیای اطرافمان بیشتر آشنا شویم و روز به روز بر علم و دانشمان بیفزائیم. من بسیار شنیده ام که می گویند ” کتاب بهترین دوست انسان است ” آری راست می گویند چرا که کتاب دوستی است که از تنهایی ها نجاتت می دهد، عاقل ترت می کند و سرانجام تو نیز دوست خوب و فهمیده ی او خواهی شد.

آدم ها با هر کسی که دوست شوند رنگ و بوی او را به خود خواهند گرفت چه بسا دوستی با کتاب که انسان را هوشمند تر می کند. البته خواندن هر کتابی هم مفید نیست کتابی مفید است که با هر لحظه خواندن آن از جهل به دور شویم و عاقلانه رفتار کنیم نه کتابی که مدت ها وقت گرانبهایمان را برایش صرف کنیم و در نهایت به هیچ نکته ی مفیدی نرسیم. من بیشتر اوقات فراغتم را صرف خواندن کتاب های مفید می کنم چرا که میدانم با خواندن کتاب مسیر رسیدن به موفقیت را برای خودم هموارتر خواهم کرد.

كتاب ها مثل آدم ها هستند:

▪ بعضی كتاب ها دو لباس می پوشند و بعضی لباس های عجیب و غریب و رنگارنگ دارند.

▪ بعضی از كتاب ها برای ما قصه می گویند تا بخوابیم و بعضی قصه می گویند تا بیدار شویم.

▪ بعضی از كتاب ها تنبل هستند و بعضی از كتاب ها زیاد می خوابند و همیشه خمیازه می كشند.

▪ بعضی از كتاب ها شاگرد اول می شوند و جایزه می گیرند و بعضی مردود می شوند و تجدید.

▪ بعضی از كتاب ها تقلّب می كنند و بعضی از كتاب ها دزدی می كنند.

▪ بعضی از كتاب ها به پدر و مادر خود احترام می گذارند و بعضی از آنها نمی گذارند.

▪ بعضی از كتاب ها هر چیز که دارند از دیگران گرفته اند و بعضی از كتاب ها به دیگران می بخشند.

▪ بعضی از كتاب ها فقیرند.

▪ بعضی از كتاب ها گدایی می كنند.

▪ بعضی از كتاب ها پر حرفند ولی حرفی برای گفتن ندارند و بعضی از كتاب ها، ساكت و آرامند ولی یک عالمه حرف نگفته در دل دارند.

▪ بعضی از كتاب ها بیمارند و بعضی از كتاب ها تب دارند و هزیان می گویند.

▪ بعضی از كتاب ها را باید به بیمارستان برد تا معالجه شوند.

▪ بعضی از كتاب ها كودكانه و لوس حرف میزنند ولی بعضی از كتاب ها فقط غر می زنند و نصیحت می كنند.

▪ بعضی از كتاب ها دو قلویی چند قلو هستند و بعضی از كتاب ها پیش از تولید می میرند و بعضی تا ابد زنده هستند.

▪ بعضی از كتاب ها سیاه پوست اند و بعضی سفید پوست و بعضی زرد پوست یا سرخ پوست اند.

▪ بعضی از كتاب ها به رنگ پوست خود افتخار می كنند و رنگ دیگران را مسخره می كنند.

▪ بعضی از كتاب ها آنقدر خاكی اند و حرف های خاكی می زنند كه آدم را به یاد آفرینش از خاک می ندازند.

▪ بعضی از كتاب ها حرف های بی محتوا می زنند و باید دهانشان را گل گرفت.

▪ بعضی از كتاب ها همانند اسم خود صادق هستند.

▪ بعضی از كتاب ها ترسو هستند و زیر كتاب های دیگر مخفی می شوند.

▪ بعضی از كتاب ها آنقدر تكان می خورند و كتاب هایی كه روی آنها قرار گرفته را می اندازند تا خودی نشان دهند.

▪ بعضی از كتاب ها مثل رنگ پوستشان سیاه بخت اند و بعضی مانند رنگ پوست سفید بخت اند.

▪ كتاب ها را تنها نگذارید و آنها مثل همیشه بوسه بر دستانتان می زنند.

شعر درباره کتاب

من یار مهربانم
دانا و خوش بیانم

گویم سخن فراوان
با آنکه بی زبانم

پَنَدت دهم فراوان
من یار پند دانم

من دوستی هنرمند
با سود و بی زیانم

از من مباش غافل
من یار مهربانم

⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡

یک روز در اتاقم

تنها نشسته بودم

بی حال و کم حوصله ،

غمگین و خسته بودم

برادرم به من داد ،

چند کتاب قصه

گفت بخوان ای خواهر

دوری بکن ز غصه

من آن کتاب ها را

خوشحال و شاد خواندم

با قصه غصه ها را

از قلب خویش راندم

شد باز در به رویم ،

درهای روشنایی

می یافتم از آن پس

رفیق آشنایی

⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡

کتاب عشق بر طاق بلند است         ورای دست هر کوته پسند است

فرو گیر این کتاب از گوشه طاق       که نگشودش کس و فرسودش اوراق

ورق نوساز این دیرین رقم را                    ولی نازک تراشی ده قلم را

اگر حرفت نزاکت بار باید                         قلم را نازکی بسیار باید

چو مطرب نازکی خواهد در آهنگ            زند مضراب نازک بر رگ چنگ

قلم بردار و نوک خامه کن تیز           به شیرین نغمه‌های رغبت آمیز

نوای عشق را کن پرده‌ای ساز         که در طاق سپهرش پیچد آواز

فلک هنگامه کن حرف وفا را                 برآر از چنگ ناهید این نوا را

حدیث عشق گو کز جمله آن به           ز هر جا قصه آن داستان به

محبت‌نامه‌ای از خود برون آر              تو خود دانی نمی‌گویم که چون آر

وحشی بافقی

⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡⟡

در لوح و قلم شاهد آثار کتاب است            سر منزل و مقصود گهربار کتاب است

تاریخ اگر ثبت شده در صف ایام              تصویر رخش در خور گفتار کتاب است

رب ازلی نور جلی بر قلم آموخت              بنویس که این دفتر پر بار کتاب است

در عرش قلم قامت خود تا که بیاراست       بر سجده سر آورد که دلدار کتاب است

هر نکته که بر چهره آثار نشسته               در سینه لوح همدم و معیار کتاب است

اعجاز حقیقت بطریقت دو رقم زد                 اول به قلم بعد به رخسار کتاب است

در حرکت هر ذره چه در عرش و چه در فرش             منقوش سخن سینه پر کار کتاب است

هر نکته بداند و هر آن نغمه براند                 در عالم هستی سر و سردار کتاب است

هر کس بشناسد سخن خالق سبحان            آن نور که نازل شده بسیار کتاب است

خالق نشناخت دیده آدم مگر آن دم             کو جانب دل شد که جهان دار کتاب است

ای دانش عالم همه در سینه تو ضبط              دانند همگان شهد گهربار کتاب است

هر دیده بینا دل روشن چو ترا دید                فهمید که سرچشمه اسرار کتاب است

هر کس به تو آویخت دل و دیده و جان را            آراست قدش این همه انوار کتاب است

از دانش روی تو فروزان دل انسان          مسکین‌ به غنا‌ می‌رسد تا یار کتاب است

حسین خیراندیش

بخوانید: انشا زیبا و خواندنی درباره کتاب
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

  1. بسیار عالی بود موفق باشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *