خانه » مهارت نوشتاری » انشا در مورد انار ترک خورده

انشا در مورد انار ترک خورده

انشای دانش آموزی درباره انار ترک خورده

انشا در مورد انار ترک خورده

انشا با موضوع انار ترک خورده به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا انار ترک خورده

در یک صبح پاییزی، هنگامی که نسیم خنک میان شاخه‌های درختان می‌چرخید و برگ‌ها آرام بر زمین می‌نشستند، همراه مادرم از کنار میوه‌فروشی گذشتم. در میان سبدهای رنگارنگ، چشمم به اناری افتاد که پوست سرخش ترک برداشته بود. آن ترک‌ها همچون لبخندی پنهان و خاموش بر چهره انار دیده می‌شد؛ لبخندی که گویی رازی نهفته در دل داشت. همان‌جا ناخودآگاه یاد شب یلدا افتادم؛ شبی که انارهای ترک‌خورده‌اش قصه‌گوی دورهمی‌ها هستند و دانه‌های قرمز رنگشان مثل چراغی کوچک، گرمای خانواده را در بلندترین شب سال زنده نگه می‌دارد.

فروشنده گفت که این انار آن‌قدر رسیده است که پوستش از شدت شیرینی شکافته. اما ذهن کودکانه‌ام معنایی دیگر برداشت. تصور کردم انار، میوه‌ای کوچک و خجالتی است که نتوانسته شوق درونی‌اش را پنهان کند؛ همان‌گونه که گاهی من هنگام خوشحالی نمی‌توانم لبخندم را نگه دارم و چهره‌ام خودش سخن می‌گوید.
انار را در دستم گرفتم. گرم بود و لطیف. پوست سرخش که ترک‌های نازک روی آن نشسته بود، همچون نقاشی طبیعت بر تن میوه دیده می‌شد. به نظرم آمد که انگار نور آفتاب با قلمی طلایی خطوطی دقیق بر آن کشیده است. مادرم توضیح داد که رسیدگی زیاد موجب باز شدن آن شده است، اما من احساس کردم این انار قصه‌ای در دل دارد و می‌خواهد آن را با جهان در میان بگذارد.

وقتی به خانه رسیدیم، انار را روی میز زیر تابش آرام خورشید گذاشتم. نور، ترک‌های روی آن را چون خط‌های زرین جلوه می‌داد. گویی انار زرهی درخشان بر تن داشت. در خیال کودکانه‌ام با انار صحبت کردم و پرسیدم چه شد که ترک برداشتی. در همان لحظه، در ذهنم صدایی آرام پاسخم را داد.

انار گفت: من از روزهای نخست رشد، دل پرمحبتی داشته‌ام. باران مرا سیراب کرده، آفتاب به من روشنی بخشیده و نسیم، مرا نوازش کرده است. آن‌قدر از نعمت‌های طبیعت سرشار شده‌ام که گویی دیگر جایی برای شادی تازه نمانده. روزی رسید که احساس کردم قلبم می‌خواهد از پوست بیرون بتپد. آن هنگام بود که این ترک‌ها پدید آمد. ترک‌های من نشانه خرابی نیست؛ بلکه نشانه پُری و رسیدگی من است.

سخنان خیالی انار در ذهنم، برایم بسیار دلنشین بود. احساس کردم انار ترک‌خورده شبیه انسان‌هایی است که دلشان از احساس و سخن لبریز است و نمی‌توانند آن را درون خود نگاه دارند. گاهی دل آدم نیز مانند انار می‌شود؛ هنگامی که سرشار از شادی است، این شادی از چهره و نگاه انسان بیرون می‌ریزد.

چاقویی کوچک آوردم و انار را با احتیاط شکافتم. دانه‌های سرخش چون جواهرات کوچک درخشان نمایان شدند. هر دانه، خورشیدی کوچک و زنده بود. در آن لحظه دریافتم که ترک‌خوردن همیشه نشانه نقصان نیست. گاهی ترک‌ها، علامت پُرشدن و کامل شدن‌اند؛ نشانه آنکه چیزی درون خود جا نمی‌شود و می‌خواهد زیبایی‌اش را آشکار سازد. اناری که آن روز دیدم، به من آموخت که ظاهر همیشه حقیقت را نشان نمی‌دهد.

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی 

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:
لوازم جانبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *