معنی و نتیجه حکایت شو، خطر کن
با معنا و مفهوم کلی شو، خطر کن از کتاب فارسی نهم صفحه ۵۳ آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.
معنی حکایت شو، خطر کن
از امیر خراسان پرسیدند که تو فقیر و تهیدست بودی و شغلی بیارزش داشتی، چگونه امیر خراسان شدی؟
گفت: روزی دیوان شعر «حَنظلة بادغیسی» را میخواندم که به این دو بیت رسیدم:
«اگر بزرگی و سروری در دهان شیر باشد، برخیز و خود را به خطر انداز و آن را از دهان شیر بگیر
یا به بزرگی و عزت و ثروت و مقام میرسی یا مثل مردان بزرگ، با مرگ روبهرو میشوی»
نیرویی درونی در من به وجود آمد که دیگر نتوانستم خودم را به باقی ماندن در وضعیتی که بودم راضی کنم. مال و ثروتم را فروختم و اسب خریدم و از وطن خودم مهاجرت کردم (سفر کردم).
با دولت صفّاریان همراه شدم. هر روز بر عظمت و مقام و تعداد لشکریان من افزوده شد و کمکم پیشرفت کردم و به جایگاه بالایی دست یافتم تا به جایی رسیدم که همه خراسان، تحت فرمان درآمد. اصل و دلیل موفقیت من، تأثیری بود که این دو بیت بر من گذاشت.
نتیجه این حکایت
– تفکر درباره دیدهها و شنیدهها
– پندپذیری از سخن بزرگان
– تلاش برای پیشرفت و موفقیت (هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد)
بیشتر بخوانید: معنی حکایت نام خوش بو