آشنایی با زندگی رابیندرانات تاگور + اشعار و آثار
زندگینامه رابیندرانات تاگور
«رابیندرانات تاگور Rabidranath Tagor» شاعر، متفکر و نابغه ی هندی درششم ماه مه سال ۱۸۶۱ درشهر کلکته درخانواده مهاراجه ای که ثروتش از پارو بالا می رفت متولد گردید. نامآوری وی بیشتر از برای شاعری اوست.
تاگور نخستین آسیایی برنده جایزه نوبل بود. پدرش دبندرانات (مهاریشی) و مادرش سارادادیوی نام داشت. پدر تاگور غزلهای حافظ را از برداشت و به اشعار فارسی علاقه وافری داشت او خود را متعلق به سرزمین ایران میدانست. به تاگور لقب گوردیو (Gurdev) به معنای پیشوا دادهاند. وی از سردمداران دیرین و مدافعان سرسخت استقلال هندوستان بهشمار میآید.
رابیندرانات تاگور بزرگترین شاعر ایالت بنگال است، که به دو زبان هندی و بنگالی شعر میسرود و اشعار خود را به انگلیسی نیز ترجمه میکرد. هم سرود ملی هند و هم سرود ملی بنگلادش از تصنیفهای تاگور است.
او از کودکی اشعاری نغز میسرود و در زبان شبه قاره انقلابی ادبی پدیدآورد. به ویژه اشعار موسوم به گیتانجالی معروفیت فراوان دارد و به زبانهای بسیاری ترجمه شدهاست. تاگور با این اشعار در سال ۱۹۱۳ جایزه نوبل را در ادبیات دریافت کرد. او علاوه برسرودن شعر، داستان و نمایشنامه مینوشت، و گاه تأملات خیالانگیز و عرفانی خود را روی بوم نقاشی میآورد.
تاگور در سراسر مشرق زمین محبوبیت داشت. او به ایران علاقه فراوان داشت و دو بار به ایران سفر کرد: بار اول در اردیبهشت ۱۳۱۱ (بهار ۱۹۳۲) که به همراه عروس خود و دینشاه ایرانی (از پیشوایان پارسیان هند) به دعوت دولت ایران به این کشور سفر کرد و جشن هفتادمین زادروز او در تهران برگزار شد. تاگور در دیدار از تهران و شیراز با بسیاری از نویسندگان و سخنگویان ایرانی دوست شد. ملکالشعرای بهار در ستایش تاگور قصیدهای بلند سرودهاست. او در سال ۱۳۱۳ برای بار دوم به ایران سفر کرد.
تاگور از عرفان «اوپانیشادی» و سرودههای عارفان و شاعران «بهکتی نو» بسیار تأثیر گرفتهاست. تاگور در نوشتههای خود عبارات و پارههایی از اوپانیشادها را نقل میکند و در مجموعهٔ ترانههای کبیر، یکصد شعر از سرودههای کبیر، مؤسس مذهب «کبیر پانتی» و نمایندهٔ برجسته مکتب بهکتینو را به زبان انگلیسی درآورد.
تاگور درهفتم اوت ۱۹۴۱ در شهر کلکته در۸۰ سالگی درگذشت .
آثار تاگور
تاگور بیش از شصت جلد از آثار منظوم خود منتشر نمود و داستانهای بزرگ، مقالات، نمایشنامههای او به اغلب زبانهای زنده دنیا ترجمه شدهاست. از آثار جاویدان او میتوان «سلطان قصر سیاه»، «میوه جمع کن»، «اشعارخیبر»، «رشتههای گسسته»، «نامههایی به یک دوست»، «پیوند آدمی»، «مذهب بشر»، «شخصیت»، «نکاتی از بنگال»، «هدیه عاشق» و «چیترا» را نام برد.
نمونه ای از اشعار تاگور
ماهی در آب ساکت است،
حیوانات خشکی پر سر و صدا هستند
و پرنده در هوا می خواند؛
اما انسان در خود سکوت دریا،
صدای زمین
و موسیقی هوا را دارد.
معنای وجودی ما نه در جدایی آن از خدا و جهان خلقت،
که در درکی آرام از یوگا، از یگانگی است.
مردم جدید این دنیای مدرن،
بیشتر متمایل به تعقیب جمع هستند تا درک.
………………
تو ای زیبائی
در میان آشوب و غوغای زندگی
بر سنگ حکشدهای
آرام و خاموش، تنها و بلندی.
زمان بزرگ شیفته و مجذوب تست
و بر پاهای تو نشسته است و زمزمه میکند:
«بگو عشق من، با من حرف بزن، عشق من، عروس من»
ولی زمان تو ای زیبائی
ای زیبائی ثابت و لایتغیر
در پیکر سنگ خاموشی گزیده و جاودانه بهسکوت گرائیده است
…………………
تو ای جوان
با ما بگو که چشمانت لبریز از دیوانگی چراست؟
– راستی را نمیدانم
نمیدانم کدامین بادهٔ خشخاشهای وحشی را نوشیدهام که چشمانم
لبریز از دیوانگی است.
– آه و افسوس –
– چنین است!
بعضی عاقلند و گروهی دیوانه،
برخی محتاطند و برخی دیگر سرکش و بیاحتیاط
چشمانی هست که میخندد و چشمانی هست که اشک میریزد،
و چشمان من لبریز از دیوانگی است…
– ای جوان
در سایه درخت، این چنین آرام چرا ایستادهای؟
– بار سنگین اندوه دل
پاهای مرا خسته کرده است و اینک در سایهٔ درخت ایستادهام.
– آه و افسوس –
– چنین است!
بعضی حرکت میکنند و گروهی میایستند،
برخی آزادند و برخی در زنجیر،
و بار سنگین اندوه دل،
پاهای مرا خسته کرده است
و چشمان من لبریز از دیوانگی است!…
ترجمهٔ دکتر – رضا براهینی
…………….
من ای گیتی گل تو را چیدم
و آن را بر قلب خود فشردم.
خار آن در قلبم خلید
هنگامیکه روز سپری شد و شب گسترش یافت
دانستم که گل پژمرد ولی درد خار همانگونه بماند.
تو ای گیتی
گلهای معطر فراوان خواهی داشت
و افتخار از آن تو خواهد بود، ای گیتی!
اما زمان گل چیدن من سپری گردیده است
و در این شب تاریک
من گلی ندارم
ولی درد خار را بر دل دارم، ای گیتی!
پیشنهادی: همه چیز درباره زندگی ویکتور هوگو و آثار او