خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” قوز بالا قوز ” + داستان

معنی ضرب المثل ” قوز بالا قوز ” + داستان

آشنایی با معنی، مفهوم و داستان ضرب المثل قوز بالا قوز

قوز بالا قوز

در این پست با معانی و داستان ضرب المثل ایرانیقوز بالا قوز ” آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معنی ضرب المثل قوز بالا قوز

۱- این ضرب المثل وقتی به کار می رود که کسی مشکلی دارد اما نه تنها مشکلش حل نشده بلکه مشکل جدیدی هم به آن اضافه شده است.

۲- کنایه از بدبختی و بیچارگی است.

۳- زمانیکه کسی می خواهد کار اشتباهش را درست کند ولی به غلط، دوباره خراب ترش می کند.

۴- تشابه دارد به ضرب المثل: می خواست ابرویش را درست کند، چشمش را کور کرد!

۵- گره خوردن کارها و گرفتاری های پی در پی، مصداق این ضرب المثل است.

داستان ضرب المثل قوز بالا قوز

در روستایی کوچک وسط جنگل بزرگی عده ای زندگی می کردند. از قضا دو نفر از اهالی این روستا قوز داشتند ( قوز یا گوژ برآمدگی نامتناسبی است که معمولا در کمر به وجود می آید). این دو نفر از اینکه قوزپشت هستند خیلی غصه می خوردند و هیچ راه چاره ای نبود که امتحان نکرده باشند. ولی متاسفانه هیچ روشی مفید واقع نشده بود.

یک شب یکی از قوزی ها از خواب بیدار شد و چون هوا خیلی روشن بود گمان کرد صبح شده. مرد قوزی بقچه اش را جمع کرد تا به حمام برود. او عادت داشت همیشه صبح زود قبل از اینکه مردم بخواهند حمام بروند، به حمام برود و برگردد تا مردم قوز او را کمتر ببینند و کمتر مسخره اش کنند.

وقتی می خواست وارد حمام شود از گرمخانه حمام صدایی شنید، ولی توجهی نکرد. مرد قوزی لباس هایش را مثل همیشه درآورد و تنهایی وارد خزینه ی حمام شد اما وقتی وارد شد دید جماعتی در حال بزن و بکوب، رقصیدن و خوشحالی هستند، پس از این شادی خوشش آمد و وارد خزینه شد.

کمی که گذشت کم کم متوجه غیرهادی بودن افراد داخل حمام شد و فهمید عروسی اجنه هست و آنها داماد را به حمام آورده اند. قوزی که سال ها بود در هیچ جشن و شادی به دلیل نگاه های مردم شرکت نکرده بود از اینکه دید این گروه به گرمی او را هم در جمع خود پذیرفته اند شروع به رقص و خوشحالی کرد.

جن ها از این کار قوزی خوششان آمد، وقتی می خواستند از حمام بروند یکی از آنها به او گفت: ما از این رفتار تو خوشمان آمده، اگر خواسته ای داری بگو تا برایت براورده کنیم. قوزی که مهم ترین خواسته اش حذف شدن قوزش بود به آنها گفت: اگر می توانید کاری کنید تا قوز من از بین برود.

در همان لحظه یکی از اجنه دستی بر پشت قوزی کشید و در جا قوزش ناپدید شد. وقتی قوزی به خانه برگشت، مادرش که دید قوز او نیست بسیار متعجب شد و گفت: چی شده؟ قوزت چطوری از بین رفته؟

قوزی وقتی ماجرا را تعریف کرد از او خواست تا لباس های نویی برایش بیاورد تا بپوشد و بعد از مدت ها در روستا بگردد. وقتی قوزی از خانه خارج شد هر کس او را میدید با تعجب می پرسید: چی شده؟ پس قوزت کو؟ قوزی هم با خوشحالی به مردم توضیح می داد.

کم کم این خبر به قوزی دوم روستا هم رسید. او هم تصمیم گرفت هر چه زودتر یک روز صبح وارد حمام شود و بعد از رقص و پایکوبی از اجنه بخواهد قوز پشت او را هم از کمرش بردارند.

چند روز بعد یک روز صبح خیلی زود قوزی دوم هم وارد حمام شد و خود به خود شروع کرد به رقص و پایکوبی. از قضا آن روز یکی از بزرگان اجنه از دنیا رفته بود و آنها بسیار ناراحت و غمگین بودند. در چنین شرایطی قوزی دوم بدون مقدمه شروع کرد به رقص و خوشحالی و به این کارش ادامه داد تا جایی که یکی از اجنه عصبانی شد که یک قوز دیگر آورد و گذاشت روی قوز قبلی او و با عصبانیت گفت: تا تو باشی در مراسم عزای ما خوشحالی نکنی.

شعر گوژپشت

شبی گوژپشتی به حمام شد

عروسیّ جن دید و گلفام شد

به شادی به نام نکو خواندشان

برقصید و خندید و خنداندشان

زپشت وی آن گوژ برداشتند

ورا جنـّیان دوست پنداشتند

شبی سوی حمام جنـّی دوید

دگر گوژپشتی چو این را شنید

که هریک زاهلش دل افسرده بود

در آن شب عزیزی زجن مرده بود

نهاد آن نگونبخت شادان قدم

در آن بزم ماتم که بد جای غم

نهادند قوزیش بالای قوز

ندانسته رقصید دارای قوز

خر است آنکه هر کار هر جا کند

خردمند هر کار برجا کند

 

بیشتر بخوانید: ضرب المثل‌های شیرین فارسی
ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

یک دیدگاه

  1. شعر گوژپشت عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *