آشنایی با زندگی نامه مستوره کردستانی اردلان و اشعار او
زندگینامه مستوره کردستانی ( اردلان )
ماه شرف خانم قادری متخلص به (مستوره) و شهیر به مستوره اردلان یا ( مستوره کردستانی ) یا به اختصار مستوره اردلان شاعر، نویسنده و تاریخنگار ایرانی در سال ۱۲۲۶ هجری قمری، برابر با ۱۱۸۴ شمسی و ۱۸۰۵ میلادی در شهر سنندج در غرب ایران چشم به جهان گشود و از شاهزادگان دربار اردلان به مرکزیت سنندج بود.
دیری نگذشت که این ماهشرف در ردیف ادیبان و سخنسنجان قرار گرفت. مستوره با ذوق و قریحهٔ شعریش توانست با سرودن قصائد نغز و غزلیات آبدار با شاعران نامدار زمان خود مقابله کند و در تاریخنویسی پابهپای مورخین جلوه نماید. میرزا علیاکبر منشی دیوان غزلیات مستوره را بیستهزار بیت دانستهاست.
میرزا علیاکبر وقایعنگار در شرح حال او مینویسد: سزاوار است نام مستوره به خاطر فضل و کمال و خط و ربط و شعر و تاریخنگاریاش در ردیف زنان برجسته و مورخین نامدار قرار گیرد. ماهشرف در هفدهسالگی به اجبار به عقد و ازدواج خسرو خان فرزند امانالله خان بزرگ درآمد.
میرزا علیاکبر منشی در این باره مینویسد: «مستوره چون شأن و شایستگی خود را برابر با مردان روزگار میدانست از این مواصلت و مزاوجت امتناع داشت تا این که خسروخان پدر و جد او را همراه چند تن از بستگان به زندان انداخت و ابوالحسن بیگ را مجبور به پرداخت جریمهٔ سیهزار تومان نمود و شرط استخلاص آنان را منوط به عقد مستوره نمود.
مستوره به ناچار بدین مزاوجت تن درداد و جز تسلیم در مقابل استخلاص پدر و جدش راه دیگری نداشت در حالی که خسروخان پیشتر با حسن جهان خانم بیستویکمین دختر فتحعلی شاه قاجار ازدواج کرده بود و از او سه پسر به نامهای رضاقلی خان، امانالله خان و احمد خان و سه دختر به نامهای خانمخانمها که زن اردشیر میرزا، برادر محمد شاه قاجار بود و دیگری عادلهخانم همسر حسین خان، والی شیراز و سومی آغهخانم داشت.»
حسنجهان خانم زنی بود ادیب و شاعر و سیاستمدار و صاحب قدرت و مسلط بر زندگی خسروخان بود. مستوره بیشتر اوقات خود را به مطالعه و سرودن شعر و نوشتن تاریخ میگذرانید و چون خسرو خان نیز شاعر بود بیشتر او را بدین کار تشویق مینمود، رفتهرفته مستوره به خسروخان علاقهمند شد.
ماهشرف در میان شاعران فارسیزبان با یغمای جندقی ارتباط شعری داشت و با سید عبدالرحیم مولوی که از بزرگان مکتب شعر گورانی است آشنا بود زیرا هر وقت سید عبدالرحیم مولوی به دیدار دوستانش غلامشاه خان اردلان و رضاقلی خان اردلان به سنندج میآمد با مستوره نیز ملاقات میکرد و او را تشویق مینمود که شعر کردی گورانی بگوید.
دوران خوشبختی و آرامش روحی — و به قول مستوره، روزگار اعتبارش — چندان طولانی نبود، زیرا خسرو خان اردلان در سال ۱۲۵۰ هـ. ق به بیماری کبدی دچار شد و دو ماه بعد در بیستونهسالگی درگذشت. مرگ همسر و داغ ازدستدادن برادر جوان ناکامش ابوالمحمد که در بیستودوسالگی درگذشته بود، علاوه بر سلب نشاط و شادابی جوانی از مستوره، ضربات روحی زیادی که دو ماه پرستاری و شبزندهداری از همسرش تحمل کرده بود، او را به انزوا و عزلت و مطالعهٔ کتب دینی و تألیف کتاب عقاید کشانید.
مستوره سالیانی را به تنهایی در میان خانوادهٔ جانشینان خسروخان گذرانید. میرزا عبدالله رونق در شرح حال وی مینویسد: «در سنهٔ ۱۲۶۳ به علت فَترت ولایت، با خویش و عشیرت که یکی از آنها حقیر بود جلای وطن اختیار و در ملک بابان و خاک روم سکونت قرار داده و بار سفر آخرت را در آن مقام گشادهدست اجل گریبان حالش را گرفته به سوی گلشن جنان کشید و در جوار زهرا آرمید.» در یک تذکره شعرای کردی چاپ عراق آمده: «جنازهٔ مستوره را از سلیمانیه به نجف انتقال دادند». ممکن است کلمهای از نوشتهٔ میرزا عبدالله رونق در اینجا ترک و از قلم افتاده باشد و منظور آن باشد: «در جوار زوج زهرا آرمید.»
مهدی بیانی به نقل از مجمعالفصحا او را از خوشنویسان خط نستعلیق دانستهاست.
تاریخ وفات
۱۲۶۴ هجری قمری، برابر با ۱۲۲۷ شمسی و ۱۸۴۸ میلادی؛ در سنّ ۴۴ سالگی.
مدفن
مزار عمومی شهر سلیمانیه، در محلی موسوم به (گردی سهیوان)، واقع در کردستان عراق.
اشعار فارسی مستوره کردستانی
اشعار مستوره به علت پختگی و استحکام و زیبایی در کردستان بابان دستبهدست میشد، نالی شاعر معروف کرد سورانیسرا در اشعارش ضمن ستایش مستوره با گوشه و کنایه و طنز میخواست از حرمت او بکاهد اما برخلاف میلش موجب اشتهار و معروفیت مستوره در شعر و ادب گردید.
شیر حق، شاه ولایت، علی عالی، کـِشْ
کمترین بنده بـُوَد ننگ، شهنشاهی را
خوش زمانی کـَاسـَدُالله برآرد به قصاص
از پس پرده اسرار، یـَدُاللهی را
**********
تا مرا مـِهر علی در دل و جان است، بـُوَد
پیش چشمم، دو جهان خوارتر از مُشتِ خَزَفْ
از من این نکته چو بشنید، خروشید به زار
آهی از سینه برآوَرد همه سوزش و تـَفْ
گفت: مستوره! کنون خـُرَّم و خندان می باش
چو مدد جویی از آن شیر خدا، شاه نجف
**********
تا عشق تو در دلِ فـِگار است
ما را نه شکیب و نه قرار است
در چشم تو توتیاست، ما را
خاکی که ترا بر آن گـُذار است
خُرّم، دل آنکه از ره صدق
چون من به محبتت دچار است
ابروی تو یا هلال، یا قوس
یا در کف شاه ذوالفقار است
شاهی که مدام، جبرئیلش
بر درگه بار، پردهدار است
ضرغام الحقْ، علی، که وصفش
بیرون ز حساب و از شمار است
مستوره! ز غم مَنال، زیراکْ
مولای تو شیر کردگار است
**********
دوستان! فصل بهار است، مِی و گـُل خوشتر
در چمن بانگ نِی و ناله بلبل خوشتر
گوش بر موعظه بیهُده شیخ مدار
زین همه قول و فسون ساغری از مُل خوشتر
دهن و لعل لب و دیده و گیسوی توام
از نبات و شکر و نرگس و سنبل خوشتر
چند (مستوره)! ز بیداد فلک ناله کنی؟
از غم چرخ ستمکار، تحمـّل خوشتر
**********
منم و فرقت یار و ستمی
خاطر بیسروسامان و غمی
تو مگو سینه! که بیتُ الحَزَنی
تو مگو دیده که بـِئـْرُ الالـَمی
دل محزون بلاکـِش آخـِر
خون شد از محنت زیبا صنمی
پس مردن به وفا زنده شوم
گر نهی بر سر خاکم قدمی
گر ز (مستوره) خبر می پرسی
ذابَ مِن هَجْرِکَ لحمی وَ دَمی
اشعار کوردی مستوره کردستانی
ضاوةکانی مةستی فةتتانت
طرفتارم بة نازی ضاوةکانی مةستی فةتتانت
بریندارم بة تیری سینةسؤزی نیَشی موذطانت
×
بة تالَی ثةرضةمی ئةطریجةکانت غارةتت کردم
دلَیَکم، بوو ئةویشت خستة ناو ضاهی زةنةخدانت
×
بة قوربان! عاشقان ئةمرَؤ هةموو هاتوونة ثابؤست
منیش هاتم، بفةرموو بمکوذن بمکةن بة قوربانت
×
ئةشةککور واجبة بؤ من ئةطةر بمرم بة زةخمی تؤ
بةشةرتیَ کفنةکةم بدرووی بة تای زولَفی ثةریَشانت
×
لة کوشتن طةردةنت ئازاد ئةکةم خؤت بیتة سةر قةبرم
لة رؤذی جومعة بمنیَذی لة لای نةعشی شةهیدانت
×
کةسیَ تؤ کوشتبیَتت رؤذی حةشرا زةحمةتی نادةن
ئةطةر وةک من لة ئةم دونیایة سووتابیَ لة هیجرانت
×
هةمیشة سوجدةطاهم خاکی بةر دةرطانةکةی تؤیة
رةقیب روورَةش بیَ ناهیَلَیَ بطا دةستم بة دامانت
پیشنهادی: آشنایی با زندگی قاآنی شیرازی و اشعار او
آخرش ۱۲۲۰ یا ۱۲۲۶ بدنیا اومد
۱۲۲۶ ویرایش شد.