انشا ذهنی و طنز از زبان نخ و سوزن
انشا از زبان نخ و سوزن به صورت طنز و ذهنی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا از زبان نخ و سوزن
من و سوزن دو دوست قدیمی و همیشگی هستیم. من نخ هستم. بیشتر اوقات اگر کسی بخواهد از من استفاده کند به کمک دوستم نیز نیاز دارد، به همین دلیل ما همیشه همراه یکدیگر هستیم. من و سوزن شغل خود را دوست داریم، شغل ما باعث پیوند پارچهها میشود. حاصل این پیوند، یک لباس یا یک پارچهای است که مورد استفاده انسانها قرار میگیرد.
مانند هر شغل دیگری، شغل ما هم سختی خودش را دارد. البته سوزن بیشتر از من سختی میکشد. چرا که معمولاً در هر دوخت و دوز حداقل یکبار داخل انگشت خیاط فرو میرود و صدای جیغ بلند خیاط را میشنود. البته جیغ مخصوص خانمهاست، پیش خودتان بماند، گاهی هم مردان خیاط یک آخ کوتاه میگویند تا مبادا فریاد آنها به غرورشان لطمهای وارد کند اما من صدای فریاد آنها را میشنوم…
اگر بخواهم بیشتر از شغلمان به شما توضیح دهم باید بگویم ما به دو حالت کار میکنیم، به صورت اسکی و به صورت پیادهروی. تعجب میکنید؟! کمی صبر کنید تا توضیحات مرا بشنوید آن وقت به من برای انتخاب این عناوین حق میدهید.
زمانی که از ما به وسیله چرخخیاطی استفاده میکنند، ما مانند یک اسکیباز که روی برفها سُر میخورد و حرکت میکند، روی پارچه با سرعت بالایی سُر میخوریم. اما زمانی که خیاطی با دست انجام میگیرد، ما قدم قدم روی پارچه پیادهروی میکنیم. البته ناگفته نماند که نوع سومی هم هست که هیچکس علاقهای به بیان آن ندارد.
چون نخ و سوزن همیشه از این نوع سوم رنج میبرند، اما برای تعلیم خیاطهای مبتدی لازم است. به همین دلیل ما همیشه فداکاری میکنیم و با صبر و حوصله منتظر حرفهای شدن خیاط میشویم.
بله، نوع سوم نوع لاکپشتی میباشد. زمانی که یک خیاط مبتدی ساعتها زمان میگذارد تا یک ردیف روی پارچه کوک بزند؛ درست است که همه تلاش خود را انجام میدهد تا کوکهای صاف و مرتب بزند ولی معمولاً نتیجه کار یک دوخت با کوکهای کوتاه و بلند و خطوط بالا و پایین است. من و سوزن که معمولاً در حین انجام کار به خواب میرویم ولی دائماً با صدای جیغ خیاط که سوزن به دستش فرو رفته است از خواب میپریم.
بگذریم، بالاخره هرکاری سختی خودش را دارد. راستی میدانستید ما در کار خود تفریح هم داریم؟! اگر نمیدانید باید بگویم که من به چرخ و فلک علاقه زیادی دارم. البته که ما چرخ و فلک داریم. زمانی که خیاط ماسوره خود را از نخ پُر میکند من با سرعت بالایی به دور ماسوره میپیچم و از شدت خوشحالی و خنده فریاد میکشم و هیجانات خود را خالی میکنم. پس از آن برای رفع سرگیجه کم کم از ماسوره خارج میشوم و برای دوخت پارچه مورد استفاده قرار میگیرم.
ما دوستان دیگری هم داریم، نام برخی از آنان زیپ، دکمه و… است. ما همگی با هم همکاری میکنیم تا یک لباس خوب به دست شما برسد. اگر یکی از ما کار خودش را خوب انجام ندهد، لباس زیبایی نخواهیم داشت. اما متأسفانه گاهی که دکمهها خوب دوخته نمیشوند من خیلی زود پاره میشوم و با دکمه به زمین سقوط میکنیم. آن زمان است که من از دوستان خود جدا میشوم و بسیار غصه میخورم.
اکنون خواهش من از شما این است که زمان دوخت، صبر و حوصله زیادی به خرج دهید تا من و دوستانم با همکاری هم یک محصول فوقالعاده به شما تحویل دهیم و کنار یکدیگر با خوشحالی باقی بمانیم.
موضوعات پیشنهادی برای انشاهای دانش آموزیانشا اختصاصی _ نویسنده: محیا بخشی فرد