انشا دانش آموزی درباره عصای پدربزرگ
انشا با موضوع عصای پدربزرگ به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا عصای پدربزرگ
پدربزرگ، همانطور که از نام آن پیداست، بزرگ خاندان بود. او قدی رشید و هیکلی چهارشانه داشت. نشانه بارز پدربزرگ، عصای او بود. از بزرگترین فرد خانواده پس از پدربزرگ تا کوچکترین نوه، همه میدانستند که کسی نباید به عصا نزدیک شود، چه برسد به آن که کسی بخواهد به آن دست بزند. عصا دارای ظاهری عجیب بود. یک تکه چوب استوانهای در مرکز قرار داشت که شاخهای تیرهرنگ دور آن پیچیده شده بود. در قسمت بالایی عصا سنگی قرمز بود که شفافیت بسیاری داشت و میتوانستی صورت خود را حتی از دور درون آن ببینی. نام او اژدها بود.
عصای پدربزرگ یک میراث خانوادگی محسوب میشد که از جدش به او رسیده بود. تصاحب عصا در خانوادهای که پسران زیادی دارد کار آسانی نیست. زمانی که بزرگ فامیل تصمیم میگیرد عصا را به جوانی از نسل بعد از خود بدهد، آزمونی برگزار میشود. در این آزمون کلمات نقشی در تعیین برنده نداشتتد، بلکه زور بازو و قدرت عقل برنده را مشخص مینمود. در زمان پدربزرگ آزمون اینگونه بوده که عصا را درون چاهی تاریک انداخته بودند. شیری قدرتمند نگهبان چاه بود. هر جوانی که راه حل بهتری ارائه میداد، اجازه داشت آن را به اجرا دربیاورد و جوانان دیگر از امتحان کردن شانس خود محروم میشدند. با وجود این مسائل و سختیهایی که برای به دست آوردن عصای اژدها وجود داشت، پدربزرگ اجازه نمیدهد ما حتی سایه خود را به آن نشان دهیم.
افسانههای فامیل میگویند این وسیله را یک جادوگر برای جدمان ساخت تا او بتواند بر بیماری غلبه کند و روی پاهایش راه برود. از آن پس این عصا از تمامی افراد خانواده محافظت نموده. البته نمیتوان به افسانهها ایمان داشت؛ زیرا آنها در برخی از مواقع زاینده ذهن افراد هستند و واقعیت ملموس ندارند. امیدوارم روزی صاحب عصای پدربزرگ شوم و رازی را که در دل آن نهفته است را کشف کنم.
انشا درباره عینک مادر بزرگانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی