انشای دانش آموزی درباره صندلی شکسته
انشا با موضوع صندلی شکسته به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا صندلی شکسته
صندلی شکسته، چه قصههای ناگفتهای در دل خود دارد. شاید در نگاه اول تنها یک تکه چوب و آهن بیجان باشد. اگر کمی دقیقتر بنگریم، شاهد خاطرات بسیاری است.
تصورش کمی عجیب است که این صندلی روزی تکیهگاه پیرمردی مهربان بوده است. او ساعتها بر روی آن مینشست و برای نوههایش قصه میگفت. لبخند مهربانش بر روی چوبهای صندلی حک شده بود و هر ترک کوچکی بر روی آن، یادآور یک خاطره شیرین بود. اما حالا، صندلی شکسته است و پیرمرد دیگر نیست. این صندلی تنها شاهد خاموشی است که از آن روزگار باقی مانده است.
پیرمرد صندلی را از مغازه عتیقه فروشی خریده بود. روزی که در خیابان قدم میزد، آن را در پشت ویترین دیده بود. با خود فکر اندیشید اکنون که فرزندانم نیستند شاید یک صندلی چوبی بتواند همدم و همراه من شود و به کتاب خواندم گوش فرا دهد.
از آن روز سالها گذشت. پیرمرد هر روز مانند یک شاخه درخت خم میشد و رو به خشکی میرفت. صندلی که روزهای پشت ویترین ماندن خود را فراموش کرده بود، طاقت دوباره تنها شدن، نداشت. روزی که صندلی چوبی در کتابخانه منتظر آمدن پیرمرد بود، صداهای عجیبی شنید. صدای جیغ و فریاد میآمد. پیرمرد از دنیا رفته بود. روزهای تاریک و تنهایی صندلی فرا رسیدند. کسی دیگر درون کتابخانه نمیرفت. سالیان از پی هم میآمدند و میگذشتند. روزی گربهای از لابهلای چهارچوب پنجره به داخل اتاق آمد. با کنجکاوی روی صندلی پرید. پرش او ضربهای جبران ناپذیر به پایه صندلی وارد کرد و آن را شکست. صاحبان خانه که متوجه شکستن صندلی شدند آن را کنار سطل زباله بیرون از خانه گذاشتند. افراد زیادی از آنجا میگذشتند و به فرتوتی صندلی اشاره میکردند. صندلی طاقت این حرفها را نداشت. چشمش به جمله حک شده توسط پیرمرد افتاد که آن را در اولین روزی که صندلی را خریده بود، نوشت.
زندگی زیباست، زیباترش باید کرد.
انشا از زبان صندلی اتوبوسانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی