خانه » مهارت نوشتاری » انشا در مورد اگر من رود بودم

انشا در مورد اگر من رود بودم

انشای دانش آموزی درباره اگر من رود بودم

انشا در مورد اگر من رود بودم

انشا با موضوع اگر من رود بودم به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا اگر من رود بودم

اگر من رود بودم، زندگی‌ام همیشه در جریان بود و هیچ وقت متوقف نمی‌شد. من از دل کوه‌ها به دنیا می‌آمدم، با قطرات کوچک آب که در کنار هم به دریا می‌پیوندند. اولین لحظات زندگی‌ام با صدای غرغره‌ی آب در دل صخره‌ها همراه بود. در مسیرم، سنگ‌ها و درختان و حتی گل‌های وحشی کنارم می‌روییدند. وقتی از کنار هر موجودی می‌گذشتم، احساس می‌کردم که به آنها زندگی می‌بخشم، انگار که وجودم برای طبیعت ضروری است.

رود بودن یعنی حرکت کردن و همیشه ادامه دادن. من هیچ وقت در یک نقطه نمی‌ایستادم. هر روز با جریان آب، تغییر می‌کردم و به جایی می‌رفتم که دیگر هیچ رود دیگری نرفته بود. بعضی وقت‌ها مسیرم از دل دشت‌ها می‌گذشت، گاهی از زیر پل‌ها رد می‌شدم و در دل شهرها جریان می‌یافتم. برای مردم روستاها و شهرها، من منبعی بودم که همواره به آنها آب می‌رساندم. آنها از من می‌نوشیدند، کشاورزان با کمک من زمین‌هایشان را آبیاری می‌کردند و همه از این که من در کنارشان بودم، خوشحال بودند.

اما مهم‌ترین چیزی که در رود بودن درک می‌کردم، این بود که من همیشه بخشی از یک چرخه بزرگتر بودم. زندگی من تنها در جریان خودم خلاصه نمی‌شد، بلکه به دنیای بیرون نیز متصل بود. من از کوه‌ها می‌آمدم، به دریا می‌رفتم و دوباره به آسمان می‌پاشیدم تا از نو متولد شوم. این پیوستگی بی‌پایان به من می‌آموخت که زندگی هیچ‌گاه تمام نمی‌شود و همیشه در حال تغییر است.

اگر من رود بودم، می‌توانستم به دیگران الهام بدهم که چطور باید با مشکلات زندگی روبه‌رو شوند. هر سنگی که در مسیر من بود، نمی‌توانست جلوی من را بگیرد. من از کنار آن می‌گذشتم و حتی آن سنگ‌ها را تبدیل به بخشی از مسیرم می‌کردم. در واقع، هر مانعی که بر سر راهم می‌آمد، تبدیل به قسمتی از من می‌شد. من به دیگران یاد می‌دادم که در برابر مشکلات تسلیم نشوند و همیشه با شجاعت به راه خود ادامه دهند.

در کنار رودخانه‌ها، درختان و گیاهان رشد می‌کنند، جانوران آبزی زندگی می‌کنند و مردم از منابع من بهره می‌برند. من برای همه مفید بودم. اما همچنان در دل خودم می‌دانستم که آنچه به من معنا می‌دهد، تنها حرکت و زندگی است. اگر متوقف می‌شدم، دیگر نه برای درختان و نه برای مردم مفید نبودم. پس همیشه باید در حرکت می‌بودم و به همه چیزهایی که در مسیرم بودند، کمک می‌کردم.

انشا با موضوع اگر من…!

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *