انشای دانش آموزی درباره خیابان بی انتها
انشا با موضوع خیابان بی انتها به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا خیابان بی انتها
خیابانی را تصور کنید که هیچ انتهایی ندارد. وقتی به سمت آن میروی، حتی نمیدانی که در کجای آن قرار داری، چون هیچ نشانی از پایان در آن نیست.
همه چیز از یک روز عادی شروع شد. من تصمیم گرفتم که به یک پیادهروی بروم. معمولا مسیرهایم کوتاه و مشخص هستند، اما آن روز چیز دیگری در ذهنم بود. به خیابانی قدم گذاشتم که تابهحال ندیده بودم. خیابانی با درختان سرسبز و نور خورشیدی که از لابهلای برگها عبور میکرد. صدای پرندگان و بوی خاک تازه باران خورده، فضایی دلنشین و آرام به خیابان داده بود.
کمی بعد متوجه شدم که این خیابان متفاوت است. هر چقدر که جلوتر میرفتم، احساس میکردم هیچ تغییری در منظره پیش رو نیست. همچنان همان درختان و همان صداها. یک لحظه فکر کردم شاید اشتباه کردهام و در حال دور زدن هستم. اما نه، من همچنان مستقیم پیش میرفتم.
خیابان ادامه داشت. هیچ نشانهای از پایان دیده نمیشد. نه یک خانه، نه یک میدان و نه حتی یک تقاطع. کمی ترسیده بودم، اما کنجکاوی من باعث شد که به حرکت ادامه دهم. هرچند زمان زیادی گذشته بود، اما انگار ساعتها در همان خیابان قدم زده بودم و هنوز هم به هیچ مقصدی نرسیده بودم.
در طول راه، فکرهای مختلفی به ذهنم خطور کرد. این خیابان شاید استعارهای از زندگی باشد. زندگی هم مانند خیابان بیانتها است. ما همیشه به سمت جلو حرکت میکنیم، اما نمیدانیم که انتهای آن کجاست. گاهی در زندگی احساس میکنیم که به نقطهای میرسیم که باید همه چیز تغییر کند، اما در نهایت متوجه میشویم که تنها باید به راه خود ادامه دهیم. هر قدمی که برمیداریم، بخشی از ماجراجویی بزرگتری است.
در آن لحظات، فهمیدم که خیابان بیانتها به من درسهای مهمی داده است. شاید ما همیشه در جستجوی پایان باشیم، اما ارزش زندگی در همان مسیری است که طی میکنیم. هر پیچ و خم، هر سایه و نوری که در مسیرمان میبینیم، همه بخشی از تجربهای است که ما را میسازد. و شاید هم واقعا پایانی در کار نباشد.
بعد از ساعتها پیادهروی، به نقطهای رسیدم که حس کردم باید به خانه برگردم. بازگشت نیز به همان اندازه گیجکننده بود. هرچه تلاش میکردم به نقطه شروع برگردم، احساس میکردم در همان خیابان گم شدهام. بالاخره بعد از زمانی طولانی، به خانه رسیدم، اما آن خیابان بیانتها همیشه در ذهنم باقی ماند.
خیابان بیانتها نماد جستجوی ما در زندگی است. شاید در ظاهر پایان مشخصی نداشته باشد، اما مهم آن است که در طول مسیر چه چیزهایی یاد میگیریم و چگونه با آنها روبهرو میشویم.
انشا در مورد جاده شگفت انگیزانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی