انشا از زبان مترسک

انشا دانش آموزی از زبان مترسک

انشای دانش آموزی از زبان مترسک به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

انشا ادبی از زبان مترسک

من نگهبان مزرعه هستم. نام من مترسک است. روزها به این نام اندیشیده‌ام تا شاید معنای آن را پیدا کنم.

م: مهربان

ت: ترسناک

ر: رازدار

س: سحرخیز

ک: کثیف

به این نتیجه رسیده‌ام که نام من می‌تواند این معانی را در خود پنهان کرده باشد. من مترسکی مهربان هستم که به گربه‌های بی‌خانه، اجازه داده‌ام درون پوشال‌هایم استراحت کنند. آن‌ها روزها به دنبال غذا می‌گردند و شب که می‌شود، به خانه خود، در آغوش من، بازمی‌گردند. مرد کشاورز من را در مزرعه قرار داده است تا از محصولات او مراقبت کنم. برای این کار باید کلاغ‌ها و دیگر پرندگانی که از محصولات مزرعه خوششان می‌آید را بترسانم.

مهربان بودن بهترین ویژگی یک مترسک است اما باید مسئولیت خود را نیز انجام دهم. من بسیار رازدار هستم. مرد کشاورز رازهای خود را به من می‌گوید و من نیز همه آن‌ها را در قلب پوشالی‌ام نگه داشته‌ام. شاید بقیه این کار کشاورز را سرزنش کنند و بگویند که یک مترسک چیزی نمی‌داند؛ اما من تمام حرف‌های او را درک می‌کنم با آن که زبانی برای دلداری دادن ندارم. شغل من بسیار سخت است. باید زودتر از کل موجودات بیدار شوم تا بتوانم از مزرعه در مقابل آن‌ها محافظت کنم. این کار موجب شده که بسیار سحرخیز باشم. زمانی که زود از خواب بیدار می‌شوم، به طلوع خورشید نگاه می‌کنم. این منظره، مانند یک نقاشی جادویی است. پرندگانی که با طلوع بیدار می‌شوند و با پرواز خود به خورشید سلام می‌کنند. سحرخیز بودن این مزایا را دارد که شگفتی‌هایی را ببینی که کمتر کسی شانس دیدن آن‌ها را دارد. اگر می‌توانستم راه بروم، اولین کاری که انجام می‌دادم این بود که به نزدیک‌ترین فروشگاه لباس بروم. با این کار برای خود یک دست لباس جدید و تمیز می‌خریدم و لباس‌های کهنه، کثیف و قدیمی خود را دور می‌انداختم. زندگی کردن به عنوان یک مترسک می‌تواند کسل‌کننده و در عین حال جذاب باشد. ثابت بودن در یک جا بسیار ترسناک است اما دیدن شگفتی‌های هستی، می‌تواند بسیار لذت‌بخش باشد.

انشا از زبان گلی که چیده شد