معنی و مفهوم شعر خرد و دانش فارسی پایه چهارم از فردوسی
در این پست، معنی و مفهوم شعر خرد و دانش از فردوسی را از کتاب فارسی چهارم دبستان برای شما دوستان عزیز آماده کرده ایم. با دانشچی همراه باشید.
معنی شعر خرد و دانش
۱- توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
معنی: هرکسی که دانا باشد توانا هم هست. اگر دانش در وجود شخص پیری باشد، دل او همچون جوانان، شاداب خواهد بود.
برنا: جوان و شاداب
۲- به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد، جان تو را رهنمای
معنی: بر علم و دانش خودت اضافه کن و به سمت خدای بزرگ برو چرا که او وجودت را راهنمایی می کند (تا از آسیب های بی دانشی در امان بمانی.)
گرای: متمایل شو، (گرویدن)
۳- بیاموز و بشنو ز هر دانشی
بیابی ز هر دانشی، رامشی
معنی: از هر علم و دانشی یاد بگیر ( و از اهلش بشنو) زیرا با آموختن هر دانشی تو به آسودگی و آرامش در زندگی دست می یابی.
رامش: فراغ و آسودگی و راحتی
۴- میاسای از آموختن، یک زمان
ز دانش میفکن، دل اندر گمان
معنی: یک لحظه هم از آموختن و یادگیری خسته نشو. از آموختن علم و دانش به دلت شک و گمان راه نده. ( با اطمینان به کسب علم و دانش مشغول شو.)
میاسای: خسته نشو ( آسوده نباش)
۵- چه ناخوش بود، دوستی با کسی
که بهره ندارد ز دانش، بسی
معنی: چقدر دوستی کردن با کسانی که هیچ بهره ای از علم و دانش ندارند، بد است.
۶- که بیکاری او ز بی دانشی است
به بی دانشان بر، بیاید گریست
معنی: چرا که بیکار بودن او به دلیل نداشتن علم است. باید به حال کسانی که دانشی ندارند و در جهل خویش گرفتارند، گریه کرد.
۷- تن مرده، چون مرد بی دانش است
که نادان به هرجای، بی رامش است
معنی: شخص نادان مانند مرده ای است (که نه تحرکی دارد و نه خیری) زیرا نادان هرجا که رود آسودگی و راحتی ندارد.
بیشتر بخوانید: معنی شعر خرد رهنمای و خرد دلگشایاختصاصی-دانشچی
خوب بود