انشا دانش آموزی درباره یک روز در باغ وحش
انشا با موضوع یک روز در باغ وحش به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا یک روز در باغ وحش
تا به حال به این فکر کردهاید که در باغ وحشها چه میگذرد؟ آیا حیوانات آنجا خوشحال هستند یا نه؟
روزی به همراه خانواده از باغ وحشی دیدن کردیم. در آن جا حیوانات بیشماری وجود داشتند که با قفس از یکدیگر جدا شده بودند. در لحظه ورود این فکر به ذهن من آمد که گرچه قفس هر حیوان اهلی و وحشی با گونههای مختلف از هم جداست، اما آنها در واقع یک جامعه کوچک از حیواناتی هستند که پیوند دوستی بستهاند. آنها در این محیط کوچک مانند یک خانواده میمانند.
در باغ وحش ابتدا از قفس خرسها دیدن کردیم. آنها بسیار خسته بودند و تمام مدتی که آنها را تماشا میکردیم بدون هیچ انرژیای، یک گوشه خوابیده بودند. شاید آنها خواب جنگل بینهایت را به بیدار ماندن در آن محیط کوچک ترجیح میدادند. بعد از خرسها نوبت به تماشای میمونها شد. آنها پر جنب و جوش بودند و به هر طرف میپریدند. از شاخهها بالا میرفتند و در آن قفس کوچک حس مالکیت و برتری میکردند.
از کنار پرندگان که رد میشدم برای آنها افسوس میخوردم. چگونه توانستهاند موجودات آزادی که طعم پرواز را چشیدهاند، پشت میلههای آهنین حبس کنند؟ ماندن در آن محیط بسته برای موجودی بالدار سختترین کار ممکن است؛ اما آنها دیگر تسلیم شده بودند.
کمی که جلوتر رفتیم با فیلها آشنا شدم. آنها سه نفر بودند، مادر، پدر و یک بچه فیل. جثه فیلها از تمام موجودات دیگر باغ وحش بزرگتر بود. شیرهایی که در یک قفس بودند، شکلهای مختلفی داشتند. با توضیحاتی که به من داده شد، متوجه شدم که یکی از آنها نر و دیگر ماده است. شیر نر قویتر بود و دور سرش موهایی به نام یال داشت. شیر ماده بسیار زیبا بود، او یال نداشت و از این طریق جنسیت او مشخص میشد. شیرهای باغ وحش ترسناک به نظر نمیرسیدند. آنها آرام بودند و بیشتر زمان در یک گوشه نشسته بودند.
زمانی که برمیگشتیم، به این نتیجه رسیدم که هر موجودی سرنوشتی متفاوت دارد. بعضی حیوانات میتوانند در جنگل بمانند و برخی نیز سرنوشتشان این است که درون خانههایی به نام قفس، زندگی کنند.
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزیانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی