انشای دانش آموزی درباره خواهر کوچکتر
انشا با موضوع خواهر کوچکتر به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا خواهر کوچکتر
به همراه مادربزرگ در خانه منتظر بودیم تا بالاخره خواهر کوچکم را به خانه بیاورند. اسباب بازیهایم را آماده کرده و آنها را منظم در کنار هم گذاشته بودم. گمان میکردم الان پدر و مادر دست یک دختر بچه را گرفتهاند و با یکدیگر وارد خانه میشوند. زنگ در را که زدند بیصبرانه منتظر ماندم تا بالا بیایند. با ورود مادر دیدم که او یک عروسک را در آغوش گرفته است. با خوشحالی گفتم پس او هم مانند من اسباب بازی دارد. مادر خندید و گفت این خواهر کوچک توست! این اولین باری بود که خواهر کوچکترم را میدیدم. او یک نوزاد بود که نمیتوانست صحبت کند و راه برود. برای غذا خوردن نیز نیاز به کمک داشت. او مانند یک غنچه گل که تازه شکوفه داده است، زیبا بود. گویا برای او چند تار مو گذاشته بودند تا کچل دیده نشود. مانند عروسکهایی که پس از سالها موهایشان کنده میشود.
پوستش مانند پنبه نرم بود. روزها میگذشتند و من میتوانستم روند رشد او را ببینم. او هرروز قویتر از روز قبل میشد. لپان او مانند یک هلوی تازه رسیده سرخ بودند. زمانی که دوره تحصیل و مدرسه من شروع شد، خواهر کوچکترم میتوانست راه برود و مسافتهای کم را بدود. او مانند یک نهال کوچک بود که آرام آرام سبز میشد. خندههای کودکانهاش مانند یک موسیقی زیبا در فضای خانه میپیچید و ما را خرسند میکرد. یادم میآید که اولین کلمهای که به زبان آورد، نام من بود. از خوشحالی اشک شوق ریختم و او را در آغوش کشیدم. من مانند یک مادر از او مراقبت میکردم. زمانی که مادر در خانه نبود خواهرم را به من میسپارد تا از او مواظبت کنم. ما روزهای خوشی را با یکدیگر سپری کردیم. روزها که گذشتند، رابطه ما عمیقتر شد و همچنین به بهترین دوستهای یکدیگر تبدیل شدیم.
انشا یک روز خوب با خانوادهانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی