انشای دانش آموزی از زبان مترو
انشا از زبان مترو به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
انشا ادبی از زبان مترو
همیشه به این فکر میکردم که چگونه میتوانم با زبان غیرمستقیم و معماگونه خودم را به دیگران معرفی کنم. من یک کرم بسیار بزرگ و قطور هستم که در زیر زمین زندگی میکنم. من را انسانها ساختهاند. بنابراین موجود جانداری نیستم. خانه من درون تاریکی است، به همین دلیل همیشه دو چراغ قوه در کنار صورت من وجود دارند. راستی یادم رفت بگویم که من دو سر دارم.
من میتوانم انسانها را درون شکم خود جای دهم و آنها را به مقاصد مد نظرشان برسانم. تا این قسمت از معما باید متوجه شده باشید که من یک وسیله نقلیه عمومی هستم. نام من مترو است. کار کردن را بسیار دوست دارم و سحرخیز نیز هستم. ساعت که ۵ میشود، فعالیت من آغاز میگردد. من پیش از طلوع خورشید شروع به حرکت میکنم و ساعاتی پس از فرارسیدن ماه کار خود را به اتمام میرسانم. مانند هر وسیله نقلیه دیگر، من نیز به راننده احتیاج دارم. گمان میکنم روزی به خودکفایی برسم و بتوانم بدون وجود راننده مسیر را طی کنم.
کار من این است که از صبح زود در دو مسیر، بروم و برگردم. در طول راه با انسانهای مختلفی آشنا میشوم. برخی از آنها کوچک و برخی بزرگ هستند. دانشآموزان از همه جذابترند؛ زیرا خاطرات خوشی در طول روز میسازند و در زمان برگشت آنها را مرور میکنند. یکی از لذتبخش ترین کارها برای من این است که به داستانهایی که انسانها برای یکدیگر تعدیف میکنند، گوش دهم. هر کدام از آنها سرگذشت متفاوتی دارند و روزهای شگفتانگیزی را میگذرانند.
من تاکنون دنیای بیرون از تونل را ندیدهام. یکی از قطارهایی که روی سطح زمین است در زمان استراحت برایم از آواز پرندگان و هواپیماهای غولپیکر تعریف میکند. او میگوید خورشید و ماه بسیار زیبا هستند. من فکر میکنم که ندیدن اینپدیدههای زیبا یکی از مسائل بسیار مهمی است که در زندگیم از دست دادهام. با اینحال تلاش میکنم تا به عنوان آن چیزی که هستم، بهترین خودم باشم.
انشا از زبان پنکهانشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی