خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد + انشا و داستان

معنی ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد + انشا و داستان

معنی، داستان و انشا زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد 🐍

زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌آورد

در این پست انشا، داستان و معنی ضرب المثل ایرانی زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد از کتاب نگارش پایه یازدهم جمع آوری کرده ایم، با دانشچی همراه باشید.

معانی ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌آورد

۱- یعنی استفاده از کلام خوش و لحن آرام هر دلِ سنگی را نرم کرده و می‌تواند ما را سریع‌تر به اهدافمان نزدیک کند.

۲- زبان خوش سبب آرام شدن افراد و متقاعد شدن آنها می‌شود.

۳- این ضرب المثل اشاره به این دارد که با خوش رفتاری به راحتی می‌توان هر دلی را به دست آورد.

۴- مار کنایه از دشمن است و بیرون آمدن او از سوراخ، کنایه از صلح و آشتی و موفقیت در انجام کار است.

ایموجی این ضرب المثل 👅😊🐍🕳⬅

زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می‌آورد به انگلیسی

Good words pulls the snake out of the hole

ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌ آورد

۲ داستان کوتاه در مورد ضرب‌المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌‌آورد

برای مطالعه داستان‌های مرتبط با این ضرب المثل و گسترش آن در ادامه نوشته با دانشچی همراه باشید.

داستان شماره ۱- تدبیر

در گذشته‌های دور جنگلی در یک منطقه خوش آب و هوا وجود داشت که اهالی آن را «جینگیل» می‌نامیدند. شرایط زندگی در این جنگل به حدی خوب بود که زاد و ولد حیوانات روز به روز بیشتر می‌شد بنابراین لانه، غار، آغل و طویله در جینگیل کمیاب شد. خانه‌ها همه پر شدند و دیگر جایی برای اهالی جدید نبود. جینگیل به حدی شلوغ شده بود که شب‌ها برای خواب برخی روی شاخه‌ها می‌خوابیدند و برخی دیگر ایستاده. دیگر آرامش در این جنگل معنایی نداشت و اوضاع هرروز بحرانی‌تر می‌شد. دعوا و جدل بین اهالی زیاد شد و هرکس برای یافتن یک وجب جا با دیگری به مبارزه می‌پرداخت.

حیوانات به ناچار دست به دامن قانون جنگل شدند که مدت‌ها فراموش شده بود. هرکس زورش بیشتر بود، لانه بهتری انتخاب می‌کرد. اگر صاحبلانه معترض می‌شد، فردا استخوان‌های لیس‌زده و پَر و پشم ریخته‌اش را پشت لانه سابقش جارو می‌کردند. موش‌ها سوراخ مارمولک‌ها را به زور تصاحب می‌کردند. روباه‌ها خودشان را در لانه موش‌ها جا می‌دادند. گرگ‌ها شب به شب روباه‌ها را بی‌خانمان می‌کردند و شیرها هم که از اول خانه مخصوص خودشان را داشتند. این وسط خرس‌ها چون هیکل بزرگ و هوش کمی داشتند، بدون سرپناه مانده بودند.

مدتی به همین منوال گذشت تا شرایط زندگی در جنگل خیلی سخت شد. جای زندگی تنگ که بود، کلاً بسته شد. برای همین گروهی از مورچه‌ها تصمیم گرفتند  انبوه‌سازی کنند. دست به کار شدند و هر تنه درخت و زمین بایر و سوراخ و سنبه‌ای که گیر می‌آوردند را سر و سامان می‌دادند و با آب دهانشان لانه‌ای می‌ساختند و به تحویل افرادی می‌دادند که محلی برای زندگی نداشتند. با توجه به پشتکار و روش‌شان که فقط به تف مخصوص نیاز بود و بس، کارشان خوب گرفت و آن‌قدر خانه ساختند که از مقدار مورد نیاز بیشتر شد و روی دستشان باد کرد. این طوری شد که گروه دیگری از حیوانات آستین بالا زدند و راه افتادند برای این لانه‌ها مشتری پیدا کنند. کار این موجودات نيز حسابی سکه شد، حتی بیشتر از کار مورچه‌ها. دلیل موفقیت‌شان هم زبان خوش‌شان بود.

جوری برای پرکردن هر خانه‌ای در جینگیل زبان می‌ریختند که حتی مار با آن زبان نیش‌دارش را از سوراخش بیرون می‌کشیدند و خرس‌های بی‌سرپناه را در لانه مارها جا می‌دادند. این‌گونه بود که ضرب‌المثل « زبان خوشِ لانه یابان و لانه‌ قالب کنندگان، مار را از سوراخش بیرون می‌کشد و به جایش خرس را فرو می‌کند» ساخته و خلاصه شد.

داستان شماره ۲- پادشاه و کشاورز

یکی از پادشاهان قدیم با چند تن از یاران و وزیرانش در یک زمستان سرد به بیابان رفتند تا شکار کردند. از آبادى بسيار دور شدند تا اينكه شب شد و هوا رو به تاریکی رفت، آنها از فاصله دور خانه كوچك كشاورزى را ديدند. شاه به همراهان گفت: شب به خانه آن كشاورز برويم، تا از سرماى بيابان در امان بمانیم.

يكى از وزيران مخالفت کرد و گفت: به خانه كشاورز ناچيزى پناه بردن شايسته مقام ارجمند شاه نيست، ما در همين بيابان خيمه‌اى در خور مقام پادشاهی برپا می‌کنیم، آتشى روشن می كنيم و امشب را تا صبح می‌گذرانیم.

كشاورز از ماجراى در بيابان ماندن شاه و همراهانش باخبر شد، نزد شاه آمد و پس از احترام شايان، گفت: از مقام شاه چيزى كاسته نمی‌شود، ولى نگذاشتند كه مقام كشاورز، بلند گردد.

اين سخن كشاورز، مورد پسند شاه واقع شد، همان شب با همراهان به خانه كشاورز رفتند و تا صبح را در آنجا سپری کردند. صبح شاه جايزه و لباس و پول فراوانى به كشاورز بخشید و این ضرب المثل را به کار برد: «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می کشد»

انشا در مورد ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌‌آورد

در ادامه انشای پیشنهادی درباره این ضرب المثل آورده شده است:

 احترام به دیگران

دوستانه و محترمانه حرف زدن در هر شرایط و هر مکانی از وظایف هر انسانی است. اگر ما خود را ملزم کنیم که حتی برای کارهای کوچک نیز محترمانه سخن بگوییم، دیگران نیز احترام ما را حفظ می‌کنند، علاوه براینکه ما نیز زودتر به اهدافمان می‌رسیم. مثلاً زمانی که برای خرید بیرون می‌رویم به نانوا بگوییم: «آقای نانوا! لطفاً دو نان به من بدهید.» یا وقتی سؤالی از معلم خود داریم بگوییم: «خانم معلم! اجازه دارم سؤالی بپرسم؟»

احترام به خانواده نیز از واجبات است، به خصوص که اعضای خانواده از ما سن بیشتری داشته باشند. مثلاً اگر می‌خواستیم از مادر خود بپرسیم که برای ناهار چه چیزی درست کرده است، بهتر است بگوییم: «مادرجان! دست شما درد نکند، ناهار چه چیزی درست کرده‌ای؟» این لحن و کلام کم کم به یک عادت خوب برای ما تبدیل می‌شود و سبب می‌شود که دیگران نیز با ما همین‌گونه سخن بگویند.

اگر همین روش را در مواجهه با انسان‌های عصبی و بی‌ادب نیز به کار ببریم، رفتار آنها کم کم تغییر می‌کند و آنها نیز یاد می‌گیرند به دیگران احترام بگذارند. در اینجاست که ضرب‌المثل «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌‌آورد» به کار می‌رود. یعنی اگر با سنگدل‌ترین و عصبی‌ترین آدم‌ها هم با لحن خوش سخن گفته شود، آنها نیز آرام می‌شوند و به حرف‌های ما گوش می‌کنند.

پیشنهادی: ضرب المثل درباره زبان بیشتر بخوانید: ضرب المثل با زبان

گسترش ضرب المثل به زبان خوش، مار از سوراخ بیرون می آورد نگارش پایه یازدهم _ دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *