موضوع انشا جنگل سبز با توصیف زیبا
موضوع انشا جنگل سبز
در این پست، انشا ادبی در مورد جنگل سرسبز و زیبا برای دانش آموزان تهیه شده است تا با اصول و قواعد نگارش آشنا شوند با دانشچی همراه باشید.
جنگل هدیهای با ارزش از طرف خداوند است که در اختیار انسان قرار داده تا از زیباییهای آن لذت ببرد و نیازهای خود را از آن تامین کند. جنگل، خانه کوچکترین و بزرگترین موجوداتی است که در آنجا به زندگی خود ادامه میدهند.
با قدم گذاشتن به یک جنگل سبز، رقص برگ درختان در باد، صدای پرندگان و حیوانات، درختان تنومند و نهالهای زیبا به ما آرامشی بی مثال میبخشد. وقتی نور خورشید از لا به لای شاخ و برگ درختان به خاک جنگل میرسد و جنگل را روشن میکند، باعث رشد گیاهان کوچکتری که در کف جنگل هستند میشود. بوتههایی که در جنگلهای انبوه نیز زندگی میکنند برای اینکه خود را به نور برسانند به دور درختان میپیچند که همهی اینها زیبایی جنگل را دو چندان میکند.
انسانها از زمانهای دور احتیاجات روزانه خود را از جنگلها بدست میآوردند. جنگلها علاوهبر تامین نیازهای اقتصادی ما، آب و هوای منطقه را را متعادل و باعث افزایش بارندگی میشوند و هوایی پاک و تمیز برای تنفس در اختیار ما میگذارد و همچنین از خسارت در برابر باد و سیل جلوگیری بعمل میآورند.
پیشنهادی: داستان خواندنی درباره جنگلهر ساله مقدار زیادی از مساحت جنگلهای سبز بارانی استوایی به دلیل تبدیل آنها به زمینهای کشاورزی، بهره برداری از چوب و یا چرای دامها از بین میروند. اگر این تخریبها با همین روند ادامه یابند فقط تعداد کمی از این جنگلهای زیبا باقی مانده و محل زندگی بسیاری از گیاهان و جانوران نابود میشود.
همچنین با قطع درختان و سوزاندن آنها میزان دی اکسید کربن در هوا زیاد شده و باعث گرم شدن کره زمین میشود که ادامه زندگی در همچین شرایطی سخت خواهد بود. بنابراین تمامی انسانها باید در حفظ و نگهداری از این نعمت زیبا که به رایگان در اختیار آنها قرار داده شده تلاش و راهی برای آشتی با جنگلها پیدا کنند.
انشا اختصاصی / hgv
انشا دوم در مورد جنگل
به سمت جنگل دویدم. چند متری بیشتر با خانهمان فاصله نداشت. بعد از یک هفته بیماری، این اولین بار بود که به جنگل میرفتم. وقتی به نزدیکی آن رسیدم، نسیم خنکی به صورتم برخورد کرد. دستان درختان به من خوشامد میگفتند و بوی طبیعت بارانی، به مشامم میرسید. بودن در جنگل، انگار به من انرژی و زندگی میداد. دستم را به سمت درختی با برگهای سبز دراز کردم. احساس میکردم همچنان قلبم با زندگی جاری است. با درختان پایانناپذیر اطرافم، به نظر میرسید در یک دنیای جدید قرار گرفتهام؛ دنیایی که در آغوش آن امید و طراوت فراوانی وجود داشت.
جنگل با تکان دادن شاخههای درختان خود تلاش میکرد که با من سخن بگوید. او موجودی بینهایت بود که جز آن منطقه جای دیگری را نمیشناخت. پرندگان دوستان او بودند. جنگل با آواز خورشید بیدار میشد و ندای صبح بخیر را به گوش گلهای خود میرساند و با لالایی مهتاب به خواب میرفت. خفاشها به کمک جغدها، نگهبانان جنگل بودند. آنها از این موجود سبز و تنومند مراقبت میکردند تا خواب آرامی داشته باشد.
در میان این تالار طبیعت، من آرامشی بینهایت احساس میکردم. قلبم با ضربات ملایم خود، به آهنگ درختان میپیوست. صدای آواز پرندگان و جریان آرام رودخانه، موسیقیای بسیار خوشایند بود. احساس میکردم با همهی جهان یکپارچه شدهام، گویا من هم در این جنگل زیبا غرق شده بودم.
جنگل آرام بودن را بسیار خوب آموخته بود. او با مهربانی خود، پناه حیوانات زیادی بود و آنها خود را در آغوش جنگل جای داده بودند. قلب او میزبان جانورانی بود که از ترس، زیر زمین خانه میساختند. تنها دو چیز جنگل را آزرده خاطر میکرد. زمانی که شکارچیان حیوانات را شکار میکردند و هنگامی که افراد، پاهای درختان جنگل را برای منافع خود میبریدند. جنگل را دوست داشته باشید تا او نیز با جادوی خود زیباییهای بسیاری را به شما نشان دهد.
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی
- کاربران عزیز در صورتی که انشایی با موضوع جنگل سرسبز و زیبا نوشته اید می توانید از طریق قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.
خوبه