خانه » پایه پنجم » پاسخ سوالات درس چهاردهم فارسی پنجم شجاعت

پاسخ سوالات درس چهاردهم فارسی پنجم شجاعت

جواب به سوالات و فعالیت درس چهاردهم فارسی پنجم ( پاسخ ها به صورت گام به گام )

پاسخ سوالات درس چهاردهم فارسی پنجم شجاعت

پاسخگویی به سوالات درس چهاردهم کتاب فارسی پنجم شجاعت صفحات ۱۰۸، ۱۱۰ با دانشچی همراه باشید.

جواب سوالات فارسی پنجم درس چهاردهم شجاعت

درست و نادرست ص ۱۰۸

(پاسخ ها با رنگ سبز)

۱- کسی که از عاقبت کارها نترسد، شجاع است.

نادرست

۲- در این روزگار به شجاعت و قدرت بدنی نیازمندیم.

درست

۳- شجاعت نترسیدن از تمام حوادث و رنج‌هاست.

نادرست

درک مطلب درس چهاردهم ص ۱۰۸

۱- دو نمونه از تر س‌های پسندیده را بیان کنید.

📗 پاسخ: ترس از دروغ گفتن به والدین ـ ترس از همراهی با دوستان بد ـ ترس از دست زدن به وسایل برقی وقتی هنوز کار با آنها را یاد نگرفته‌ایم.

۲- شجاع به چه کسی می‌گویند؟

📗 پاسخ: شجاع، کسی است که از خطر و عاقبت کارهای بد بترسد؛ ولی دست و پای خود را گم نکند و با کمال متانت و آرامش برای رویارویی با خطر چاره‌جویی کند.

۳- مردم روزگار ما به چه شجاعتی نیاز دارند؟ چرا؟

📗 پاسخ: شجاعت اخلاقی. زیرا گاهی لازم است برای روشن شدن حق، حرف راست و درست گفته شود و گاهی هم درباره مسأله اطلاعات در دست نیست در این زمان گفتن کلمه «نمی‌دانم» لازم است و در موارد مشابه اینها شجاعت اخلاقی و فداکاری می‌تواند مشکلات را حل کند.

۴- گام اوّل به سمت شجاعت چیست؟

📗 پاسخ: خنده بر ترس‌های دروغین اولین گامی است که برای رسیدن به شجاعت باید برداشته شود.

پرسش‌ها ص ۱۱۰

۱- داستان با چه جمله‌هایی آغاز شده بود؟

📗 پاسخ: داستان با این جمله‌ها آغاز شده است: «یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. سال‌ها پیش مردی بود که زندگی‌اش از راه هیزم‌شکنی می‌گذشت».

۲- این داستان در چه مکان‌هایی اتّفاق افتاده است؟

📗 پاسخ: در جنگل، در مسیر خانه تا جنگل، در بازار و نزد قاضی.

۳- هنگام شکستن هیزم‌ها توسط هیزم‌شکن، مردی که به دنبال او بود، چه می‌گفت؟

📗 پاسخ: هروقت هیزم‌شکن ضربه‌ای به درخت خشک می‌زد، مرد می‌گفت : «ها !!!» یعنی از خودش صدای هیزم‌شکستن در می‌آورد.

۴- هیزم‌شکن چه تصوّری درباره‌ی مرد بیکار داشت؟

📗 پاسخ: او فکر می‌کرد آن مرد دیوانه است.

۵- چرا مرد بیکار از هیزم‌شکن تقاضای مزد کرد؟

📗 پاسخ: هر بار که هیزم‌شکن تبر می‌زد او می‌گفت: «ها!!!» و فکر می‌کرد که او هم در شکستن هیزم شرکت کرده و برای همین در مزد هیزم‌شکنی هم سهم می‌خواست.

۶- چرا مرد بیکار، هیزم شکن را نزد قاضی برد؟

📗 پاسخ: مرد بیکار مزد زحمتش را می‌خواست و هیزم‌شکن به او نمی‌داد.

۷- قاضی پس از شنیدن سخنان آن مرد، از هیزم‌شکن خواست تا چه چیزی را به او بدهد؟

📗 پاسخ: قاضی خواست که مرد هیزم‌شکن آنچه را که از فروش هیزم بدست آورده به او بدهد.

۸- پس از آنکه قاضی سکه‌ها را بر زمین ریخت، مرد بیکار چه گفت؟

📗 پاسخ: قاضی از مرد بیکار خواست که صدای سکّه‌هایی را که شنیده به عنوان مزد بردارد. مرد بیکار گفت: «مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی؟»

۹- قاضی در پاسخ به پرسش مرد بیکار، که چرا به جای سکه باید صدای سکه نصیب او شود، چه گفت؟

📗 پاسخ: قاضی گفت: «کسی که برای هیزم شکستن فقط می‌گوید آه، مزدش می‌شود صدای سکّه… برو با صدای سکه‌ها هرچه می‌خواهی بخر و شاد باش!»

۱۰- محتوای این داستان، با کدام ضرب‌المثل، تناسب ندارد؟

📗 پاسخ: از کوزه همان بُرون تَراود که در اوست.

 

جواب درس‌های بعدی فارسی پنجم دانلود PDF کتاب فارسی پنجم

اختصاصی_دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *