خانه » ضرب المثل ایرانی » معنی ضرب المثل ” توانگری به هنر است نه به مال “

معنی ضرب المثل ” توانگری به هنر است نه به مال “

همه چیز درباره معنی ضرب المثل توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال 🧠

توانگری به هنر است نه به مال

در ادامه با معنی و مفهوم این ضرب المثل ایرانی و پرمحتوا از گلستان سعدی آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

معنی ضرب المثل

🔸 توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال: یعنی دارایی حقیقی انسان، هنر اوست نه مال و ثروتش؛ همانطور که بزرگی شخصیت هر انسانی از تکامل یافتن عقل او شناخته می شود نه بالا رفتن سن و سالش.

این ضرب المثل از حکایتی که جناب سعدی در گلستان آورده است گرفته شده است. ابتدا با متن حکایت ایشان آشنا شده و سپس خلاصه ای از متن آورده می شود:

حکایت توانگری به هنر است نه به مال

سرهنگ زاده ای را بر در سرای اغلمش دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زاید الوصف داشت هم از عهد خردی آثار بزرگی در ناصیه او پیدا؛

بالای سرش ز هوشمندی

می‌تافت ستاره بلندی

فی الجمله مقبول نظر سلطان آمد که جمال صورت و معنی داشت و خردمندان گفته‌اند توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال. ابنای جنس او بر منصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودند.

دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست

ملک پرسید که موجب خصمی اینان در حق تو چیست؟ گفت در سایه دولت خداوندی دام مُلکُه همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمی‌شود الاّ به زوال نعمت من و اقبال و دولت خداوند باد

توانم آنکه نیازارم اندرون کسی

حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است

بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجیست

که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست

شوربختان به آرزو خواهند

مقبلان را زوال نعمت و جاه

گر نبیند به روز شپّره چشم

چشمه آفتاب را چه گناه

راست خواهی هزار چشم چنان

کور بهتر که آفتاب سیاه

خلاصه ای از معنی و مفهوم حکایت

سرهنگی فرزند توانگر و عاقلی داشت که با وجود سن کمش، از هنر و علم و دانش بهره مند بود. پادشاه او را در دربار خویش پذیرفت چرا که هم زیبایی ظاهری داشت و هم زیبایی باطنی. دشمنان که حسادت او را می کردند، سعی در از بین بردن او داشتند از این رو او را متهم به جرم های مختلفی می نمودند.

ولی پادشاه که آن سرهنگ زاده خردمند را می شناخت، هیچ مجازاتش نمیکرد زیرا به پاکی سیرت او یقین داشت. از این رو سعی دشمنان باطل بود. پادشاه وقتی از او پرسید که سبب دشمنی آنها با تو چیست، گفت: من تا کنون توانسته ام همه را راضی و خشنود نگه دارم جز حسودان! ریشه دشمنی آن ها نیز حسادت من است و چیزی جز زوال نعمتم، آن ها را خوشحال نمی کند.
و حسادت را جز مرگ شخص حسود، درمان نمی کند!

پیشنهادی: ضرب المثل با عقل

اختصاصی-دانشچی

ℹ️ اشتراک گذاری به دوستان خود:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *